Tuesday, August 18, 2009

نامه موسوی به کروبی

مهندس میرحسین موسوی با ارسال نامهای به مهدی کروبی، از شجاعت و تعهد او تشکر کرد و ابراز امیدواری کرد که دیگر روحانیان برجسته کشور نیز در افشای جنایتها و تطهیر چهره اسلام با او همراهی کنند. موسوی در این نامه، دستپاچگی «رسانه غیرملی و روزنامههای کودتاچیان» را نشانهای از «خبرهای وحشتناکی که ما هنوز اطلاعی از آنها نداریم» و «آنکه دروغ چون چرکی مسموم روز به روز دامنه خود را گسترش میدهد» میداند و هشدار میدهد که کودتاچیان میخواهند با تهدید و ارعاب ستمدیدگان را به سکوت و انصراف از تظلم وادار کنند.

متن کامل نامه موسوی به کروبی را در پی میخوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

برادر گرامی،
حضرت حجت الاسلام و المسلمین کروبی

با سلام

جای تاسف است که در نظام اسلامی ما متصدیان چندان بیطاقت شدهاند که حتی تذکر را تاب نمیآورند. تذکر از سوی چه کسانی؟ از سوی برادرانشان، از سوی کسانی چون شما که عمرشان را صرف انقلاب و نظام اسلامی کردهاند.

نامه شما در مورد رفتارهای زشتی که در برخی بازداشتگاهها با زندانیان صورت گرفته است، رسانه غیرملی و روزنامههای کودتاچیان را دستپاچه کرده است. این همه دستپاچگی خبر از چه چیز میدهد؟ خبر از خبرهای وحشتناکی که ما هنوز اطلاعی از آنها نداریم. خبر از آنکه دروغ چون چرکی مسموم روز به روز دامنه خود را گسترش میدهد و به بهانه دفاع از «اصل نظام» غافلان را به حمایت از خود فرامیخواند و کسی نمیگوید که «اصل نظام» مردماند و حکومت بخش کوچکی از نظام و دولت بخش کوچکی از حکومت و مجموعه افرادی که اینگونه رفتارهای غیر انسانی را مرتکب شدهاند تنها بخش کوچکی از کارگزاران اجرایی کشورند.

از کسانی که در زندانها مورد تعدی و تجاوز قرار گرفتهاند، میخواهند که چهار شاهد عادل با شرایط ویژه ارائه کنند. آیا آنان برای بازداشتن دست خود از گناه هم چهار شاهد میطلبند؟ اینهایی که مرتکب جرم شدهاند، ایادی حکومت بودهاند. آیا حکومت علاقه ندارد بداند دستان او با مردم چه میکنند؟

سخن از دلجویی آسیب دیدگان حوادث اخیر گفته میشود. به راستی این آسیبها چگونه التیام خواهد یافت، وقتی که منکر اصل وقوعشان میشوند و با تهدید و ارعاب ستمدیدگان را به سکوت و انصراف از تظلم وادار میکنند؟ دلجویی با پول و زور ممکن نیست بلکه با رسیدگی سریع، صریح و دقیق به دادخواهی آنها و خانوادههایشان ممکن است.

به راستی وظیفه ایمانی و انسانی یک روحانی انقلابی که با گزارشها و مراجعات مکرر قربانیان چنین جنایاتی روبهرو شده است، آیا جز کاری است که شما انجام دادهاید؟ انتظار از روحانیت اسلام آن است که در ابلاغ رسالتهای الهی که بر دوش او قرار دارد، از خدا بترسد و از زورگویان و دروغزنان و متجاوزان، از تهدیدها و تضییقها و از هیچ چیز دیگری جز خدا نترسد. در این روزگار، کدام رسالت الهی سنگینتر از آن است که به صریحترین لهجه، اسلام را از فجایعی که رخ داده است و رخ میدهد، تبرئه کنیم؟ این رسالتی است که انجام آن جز از روحانیت متعهد بر نمیآید، و اگر در انجام آن کوتاهی شود، نخستین گروهی که از بابت آن ملامت خواهند شد، آنان خواهند بود.

عجبا اگر کسانی به جای پرداختن به این مسئولیت تاریخی، به راحتی بر روی آنچه انجام گرفته است چشم بپوشند، به صورتی که گویی انجام آن اعمال ناشایست بخشی از وظایف نیروهای امنیتی بوده است، و تنها گناه نابخشودنی و سزاوار واکنش آگاه کردن مردم از این فجایع است.

اینجانب به سهم خویش از شجاعت و تعهد شما تشکر میکنم و امیدوارم تلاشهای شما با همصدایی دیگر استوانههای روحانیت مبارز تقویت شود.

برادر شما
میر حسین موسوی
27/5/88

دیدار محرمانه روحانیون با خامنه ای

دیدار بی‌نتیجه جمعی از روحانیون برجسته قم با رهبر

انتقاد تند علما از نقش مجتبی خامنه‌ای

جمعی از علمای بلندپایه قم در دیدار محرمانه‌ای با رهبر نظام، از فعالیت‌های مجتبی خامنه‌ای در کارها انتقاد کرده‌اند. اما آیت‌الله خامنه‌ای ضمن رد دخالت فرزندش در کارها، واکنش تندی به این علمای منتقد نشان داده است.


به گزارش موج سبز آزادی، بر اساس خبری که در برخی بولتن‌ها منتشر شده، جمعی ار علما و روحانیون متنفذ قم چند روز پیش از مراسم تنفیذ با رهبر جمهوری اسلامی ملاقات کرده و انتقادهای شدیداللحنی درباره اوضاع کنونی کشور مطرح کرده‌اند.

به نوشته‌ی این بولتن، در صدر این گروه، آیت‌الله ابراهیم امینی امام جمعه قم و از روحانیون با سابقه حوزه قرار داشته و حجت‌الاسلام مرتضی جوادی آملی فرزند آیت‌الله جوادی آملی نیز در میان این جمع بوده است.

گزارش موج سبز آزادی حاکی است، این دسته از علمای منتقد در دیدار محرمانه‌ی خود با رهبر، از فعالیت‌های مجتبی خامنه‌ای گلایه کرده و وی را مسئول بسیاری از وقایع اخیر دانسته‌اند.

اما به نوشته بولتن مذکور، «گفته می‌شود که آیت‌الله خامنه‌ای واکنش قاطعی به انتقادات این علما نشان داده و هرگونه دخالت فرزندش مجتبی در وقایع اخیر را رد کرده است. ظاهراً این نشست مهم، بی نتیجه پایان یافته است.»

«موج سبز آزادی» ماه قبل از این دیدار خبر داده بود و نیز به انتقادات تند آیت‌اله خرازی از رهبر مبنی بر اینکه خون‌های ریخته شده به گردن اوست، اشاره کرده بود.

لازم به یادآوری است که بسیاری از علمای شاخص قم از جمله حضرات آیات امینی و جوادی آملی، دو امام جمعه اصلی قم، در مراسم تنفیذ احمدی‌نژاد شرکت نکردند.

http://www.mowjcamp.com/article/id/19524#

Sunday, August 16, 2009

اعتماد ملی را بستند!!!ـ

سحام نیوز: روزنامه اعتماد ملی به دستور نماینده دادستانی به طور موقت توقیف شد.
حسین کروبی با اعلام این خبر در گفتگو با خبرنگار ما گفت: شب گذشته(یک شنبه شب) نماینده دادستانی با حضور در چاپخانه روزنامه اعتماد ملی توقیف موقت این روزنامه را اعلام کرد.
فرزند مهدی کروبی علت توقیف روزنامه را چاپ نامه کروبی در پاسخ به هتاکی های صورت گرفته نسبت به وی دانست.

فیلم خاک آشنا را در سینما ببینید

وقتى هر روز مخالفان خودمان را تحريم مى‌كنيم، پس بايد موافقانمان را هم تجليل كنيم. هنوز زمان زيادى از نامه خواندنى «بهمن فرمان‌آرا» نگذشته است كه فراموشش كنيم. ما نبايد حمايت فرمان‌آرا را از ايران و ايرانى، در زمانى كه بدترين ساعت‌هاى زندگيمان را مى‌گذرانديم، فراموش كنيم.
او خودش را از ما دانست و ما نيز بايد خود را از او بدانيم. براى حمايت از بهمن فرمان‌آرا به سينما مى‌رويم تا فيلم جديدش «خاك‌آشنا» را ببينيم. اين نيز مى‌تواند يك جنبش مدنى باشد اگر با كمك همه دوستان سبزمان، فيلم او را به پُرفروش‌ترين فيلم سينماى ايران تبديل كنيم. حتماً كه نبايد اعتراض خودمان را با مشت گره كرده نمايش دهيم. اين هم يك راه بى‌ضرر و بى‌خطر است. مى‌توانيم با حضور چشم‌گير در سينماها به جاى خيابان، اعتراض خود را نشان دهيم. بدون اينكه نگران لباس شخصى‌ها و گاردها باشيم. وعده همه ما، سينماهاى نمايش‌دهنده فيلم «خاك‌آشنا»!
اطلاع‌رسانى با شماست، رسانه شماييد

احمدی نژاد بیمار روانی است

یک چهرهی دانشگاهی اصولگرا ضمن رد پیشنهاد احمدینژاد برای حضور در کابینهی دهم، رئیس دولت کودتا را یک بیمار توصیف کرد و به او پیغام داد که برای درمان خود به دکتر مراجعه کند.

به گزارش موج سبز آزادی، این استاد سرشناس روانشناسی که سابقهی ریاست یکی از دانشگاههای مهم تهران را در کارنامهی خود دارد، به گروهی از استادان دانشگاه خبر داده که در پاسخ به فرستادهی رئیس دولت گفته است: ایشان به لحاظ تخصص من بیمار است و باید برای درمان خود به دکتر مراجعه کند!

این گزارش حاکی است، استاد دانشگاه مزبور پیشنهاد حضور در کابینه را نیز رد کرده و حضور در
سازمان مربوط به حوزه تخصصی خود را بر حضور در دولت دهم ترجیح داده است.
http://www.mowjcamp.com/article/id/19018

Saturday, August 15, 2009

دروغگویی ابلهانه صداسیما

صداوسیما که قصد ماستمالی قضیه ترانه موسوی را دارد، از یک فرد، یک روز به عنوان کارشناس نیروی انتظامی و روز دیگر به عنوان معاون ثبت احوال کشور استفاده کرد.
این نشان می دهد که کودتا گران با کمبود نیرو و نافرمانی مدنی شدید حتی در سازمان صدا و سیما مواجه شده اند

پولهایتان را حتما حتما از بانک در آورید

بابک داد :
توضيح ضروري: براي آنكه دوستان نامطلع، از چگونگي بودنم در ايران و نوشتن و مصاحبه هايم دچار اشتباه نشوند كه اين نظام خونريز، سعه صدر و صبوري «تحمل مخالفان» را دارد، اين توضيح را هربار مختصرا" مي گويم. من به همراه خانواده ام از فرداي كودتا (23 خرداد) و به محض تماس مشكوك مأموران و احساس احتمال دستگيري، خانه و كاشانه را ترك نموديم و خانه بدوشي را انتخاب كرديم. آوارگي را برگزيدم تا بتوانم بنويسم و بگويم و «صدايي» باشم از «حقانيت ملت» و افشاگر جنايتهايي باشم كه از قبل از انتخابات 22 خرداد شروع شد و بعدها وحشيانه ادامه يافتند و ابعاد هولناكشان روز به روز بيشتر آشكار مي شود. پس ادامه بودنم در ايران، به لطف آوارگي و انتخاب زندگي مخفي است! وگرنه نايب خودخوانده امام زمان، تحمل كمترين صداي مخالفي را ندارد و مأمورانش، تا به حال از دستگيري من عاجز مانده اند. نكته ظريف اينكه هر روز ادامه بودن ما، «سند انكار/» قدرت امنيتي اين نظام است./ بابك داد

آقاي خامنه اي بدون درك درست از جنبش سبز و «روشهاي مدني» آن، حركتهاي مسالمت جويانه و مدني ملت متمدن ما را «كاريكاتوري از انقلاب 57» دانست و با ناشي گري، نظام اسلامي(!) را معادل نظام طاغوت خواند و ادعا كرد بر خلاف طاغوت، اين نظام در مقابل حركتهايي مانند انقلاب سال 57 «مستحكم» است و تازه اين حركتها مثل انقلاب هم نيست و «كاريكاتور انقلاب57» است! ظاهرا" ايشان بدرستي در نيافته اند كه «خصوصيت جنبش سبز»، همين است كه بنا ندارد با روشهاي سخت و خونين، نظام فاسد و مستكبر را تسليم يا سرنگون سازد و حق خود را پس بگيرد، براي همين اعتراضات مدني و روشهاي نرم اعتراضي مردم را به سخره مي گيرند.

در يادداشت قبلي گفتم، اگر مقامات نظام از «شدت خشم و نفرت عمومي» اين ملت خبر داشته باشند، آرزو مي كنند اي كاش با يك «انقلاب مخملين» و «براندازي نرم» و بدون خونريزي بركنار شوند. حال مي خواهم چندتايي از اين راههاي «بي خطر براي مردم» و «مؤثر» براي سرنگوني مخملي و نرم(!) اين نظام خونريز را مطرح كنم. راههايي كه از خلال نظرهاي بچه هاي فهيم و آگاه جنبش سبز دستچين شده اند و نظر و فكر و ايده خود شما مردم است. اين هم آخرين «لطف» اهالي جنبش سبز به سران اين نظام، تا با يك روش مخملين و نرم، قدرت را ترك كرده و به صاحبان اصلي آن يعني ملت واگذار كنند. اگر جنايتهاي نظام ادامه يابند، شايد بعد از اين به تناسب درندگي و خونخواري نظام، از تبليغ اينگونه روشهاي نرم و مخملين منصرف شويم و «با زبان خودشان»، سخن بگوييم!

***

«
اقتصاد» و ثروت نفت و پولهاي درگردش ملت، اصلي ترين «ابزار قدرت نظام» است. نظام بخصوص با تكيه بر «منابع عظيم مالي مردم»، به كشورها و گروههاي تروريستي «رشوه» مي دهد تا باقي بماند. با استفاده از اين ثروتها، با كشورهاي حريصي مثل سوريه و روسيه و چين و ونزوئلا و كوبا و... مبادلات سنگين اقتصادي دارد و براي گروههاي تروريستي مثل حزب الله لبنان و حماس فلسطين، پولهاي كلان مي فرستد. با همين ثروت عظيم «ابزارهاي سركوب ملت» را خريداري مي كند و آدمكشان و شكنجه گران را درر «روسيه» آموزش مي دهد و يا آدمخواراني را از لبنان و اردن و سوريه وارد كشور مي كند تا ملت را سركوب كنند. حال ما مي خواهيم اين نظام نامشروع را تسليم خواست ملت كنيم و اگر تسليم اراده ملي نشد، او را سرنگون سازيم.اما

از يك طرف «كارد» ظلمها و جنايتهاي اين رژيم خونريز به «استخوان» همگي ملت رسيده است و از طرفي، شك نداريم كه اين نظام با «همّت جمعي» همه مردم «ساقط» مي افتد. اينها واقعيتهاي موجود ماست. اما در هيچ كشوري، همه مردم هم اهل مبارزه و ايستادگي و پرداخت هزينه هاي سنگين و خون دادن و زندان رفتن و شكنجه شدن نيستند. پس بايد بدنبال راههايي باشيم كه «همه ملت» بتوانند به سادگي اجرايش كنند. راههايي كه «ساده و بي خطر» باشد و ملت را بدون پرداخت هزينه هاي سنگين و خونريزي به مقصودشان برساند. فقط هم قسم شويم كه اگر چنين راههاي كم خطري پيش پايمان گذاشته شد، «سهم» خود را بدون خطر و دشواري بدهيم تا اين سرزمين روي آزادي ببيند و از شّر دزدان بيت المال خلاصي يابد.

حالا اين شما و اين هم چند راهكار «بي خطر، ساده» ولي مؤثر كه حتي از لحاظ مادي هم برايتان «سودآور» خواهند بود! اين راهها را فرزندان شما در جنبش سبز كه هر كدام يك سرباز و يك رهبر هستند، پيشنهاد كرده اند و من فقط تجكيع شان كرده ام. اين روشها، بعضا" به لحاظ مالي «سودآور» هم هستند اما اگر همين كارهاي سودآور را هم، با «نيت خالصانه» و براي گرفتن تقاص خونهاي به ناحق ريخته شدن عزيزانمان انجام دهيد، اجر مبارزه شما هم به اندازه ساير مبارزان، مأجور خواهد بود. اين كارها با همه سادگي شان، ضربه هايي بسيار سخت بر سيستم اقتصادي نظام فرو مي آورد.

ابتدا راهها را مي گويم و بعد توضيح كوتاهي درباره هركدام مي نويسم. بعد تصميم بگيريد آيا دوست داريد «مهرماه»، فصل پائيز اين نظام و هنگامه تسليم و يا حتي سرنگوني آن باشد؟ آيا دوست داريد تا دو،سه ماه ديگر، جانيان و متجاوزان و شكنجه گران را در محكمه هاي عدالت ملي ببينيد كه محاكمه و مجازات مي شوند؟ اگر آري، از همين فردا اين كارها را انجام دهيد.و بدانيد «خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد، مگر آنكه خودشان بخواهند!» پس براي تغيير سرنوشت خود و فرزندانمان، همه با هم همّت كنيم! حكومت ظلم پابرجا نمي ماند، اگر ما همت كنيم.

1-
تمام پولها و سپرده هايتان را از بانكها و سيستم بانكي خارج كنيد. حساب بانكي تان را خالي كنيد. چك پولهاها و تراول چكهايتان را تبديل به پول نقد يا «ارز» كنيد! اين شامل هموطنان خارج از كشور هم مي شود. آنها بخصوص با قطع كامل كارهاي بانكي در شعب بانكهاي ايراني، كمك بزرگي به اين طرح مي كنند.

2-
بدون از دست دادن وقت، تمام پولهاي نقدتان را از «ريال» تبديل به «دلار» يا «يورو» كنيد و ارزهاي خود را در خانه نگهداري نماييد. در ادامه خواهم گفت تقاضاي زياد «ارز» باعث چه صدماتي بر نظام اقتصادي جمهوري اسلامي مي شود.

3-
بدهي هاي بانكي و هرگونه اقساط وامهاي بانكي خودتان را حداقل در سه ماه آينده پرداخت نكنيد. هيچ فيش بانكي براي دستگاههاي دولتي از قبيل پرداخت جريمه اتومبيل، قبوض آب و برق و تلفن و موبايل پرداخت نكنيد. اگر از قطع شدن اين خدمات نگرانيد، بدانيد اين «نگراني» و يا «قطع برق و تلفن» كمترين هزينه من و شما براي آزادي كشورمان خواهد بود. يادمان باشد در اين راه،ديگران «خون» داده اند و هنوز در زندانها شكنجه مي شوند.

4-
كليه «اوراق بهادار» يا «مشاركت» خود را به بانكها پس بدهيد و پول آنها بگيريد و آن پولها را هم به ارز و بخصوص به «دلار» يا «يورو» تبديل كنيد و در خانه و مكان امني نگهداري كنيد.

5-
از پرداخت هرگونه عوارض و ماليات خودداري كنيد. اين كار را تا سه ماه انجام ندهيد. وجوه و سپرده هاي خود را از دستگاههاي دولتي مثل سازمان حج و زيارت و وزارت مسكن و خودروسازهاي داخلي «سايپا» و «ايران خودرو» پس بگيريد. هر نوع پولي نزد دستگاههاي دولتي داريد، پس بگيريد.

6-
صندوقهاي صدقه كميته امداد را «تحريم» كنيد و به هيچ عنوان در آن صندوقها صدقه نريزيد. اين صندوقها، قلك هاي ميلياردي نظام هستند و پولهاي من و شما، مطلقا" به جيب مستضعفان نمي رود.

7-
هرگونه كالايي از محصولات چين، روسيه و كشورهاي حامي دولت كودتا را «تحريم» كنيد و از كوچك و بزرگ، شكلات يا تلويزيون ساخت اين كشورها را نخريد.

8-
از پرداختن خمس و زكات و وجوه شرعيه به «مراجع خاموش» پرهيز كنيد و در عوض، مراجع مبارزي مانند آيات عظام منتظري، صانعي، بيات، دستغيب و ديگران را از لحاظ بنيه مالي و با پرداخت وجوه شرعيه تقويت كنيد.

9-
از ريختن نذورات و كفاره و هر نوعوجهي در حرم امامان معصوم(ع) و امامزادگان خودداري كنيد و پرداخت نذورات خود را مطابق احكام شرعي «تعليق به بعد» كنيد. ميزان درآمد حاكمان از اين حرمين شريف فوق العاده و سرسام آور است. قطع اين نذورات و تأثير بالاي اين كار را دست كم نگيريد.

شما هم به راههاي مشابه فكر كنيد و آنها را به يكديگر بگوييد يا براي ما بنويسيد. يادتان باشد همين راهها را هم از ميان ايده هاي خود شما مردم جمع آوري و تدوين كرده ايم. حال درباره هر مورد، توضيح كوتاهي مي دهم. شرح و بسط آن را خودتان فكر كنيد و يا از اهلش سئوال كنيد.

اگر پولهاي خود را از بانكها و سپرده هاي خود را از دستگاههاي دولتي مثل سازمان حج و زيارت ايران خودرو و سايپا و وزارت مسكن و... پس بگيريد، سيستم مالي كشور در زمان كوتاهي فلج مي شود.البته همه با هم بايد تلاش كنيم و مي كنيم. اگر شما شروع كنيد، ضرر نخواهيد كرد.تضمين مي كنم.

اگر پول نقدتان را به ارز رايج مثل «يورو» يا «دلار» تبديل كنيد، «تقاضا» براي خريد ارز بالا مي رود. سپس قيمت دلار و يورو در بازار از كنترل دولت خارج مي شود و نظام بانكي نمي تواند ارز مورد نياز مردم را تأمين كند و نمي تواند ارز مورد نياز مردم را به بازار «تزريق» كند. يعني آنقدر ارز در اختيار ندارد. كمبود دلار و يورو باعث افزايش قيمت آنها در بازار مالي و افت شديد «ريال» مي شود. دولت رانتخوار از كنترل انحصاري بازار عاجز مي شود و بدين ترتيب، در كمتر از دو ماه، شريان اقتصادي دولت قطع و سيستم اقتصادي دولت كودتا زمينگير مي شود.

بخش بسيار كلاني از ثروت مردم نزد وزارت مسكن و حج و زيارت و خودروسازهاي داخلي است. با اعلام انصراف از حج و خريد مسكن و خودرو، و پس گرفتن پولتان، اين ثروت را از دست حكومت بيرون بياوريد و تبديل به «دلار» كنيد كه مطمئنا" دولت و نظام بانكي قدرت تهيه اين ميزان دلار را نخواهند داشت. ارزش «ريال» به طور مقطعي نزول شديدي خواهد كرد و اقتصاد نظام زمينگير خواهد شد. اقتصاد «پاشنه آشيل» نظام است. بدون اين ثروت، نظام نه قدرت سركوب ملت و خريد آدمكشان را دارد، نه مي تواند به بسيجيان حقوقهاي آنچناني بدهد تا بچه هاي ملت را بزنند و بكشند و بگيرند و پسران و دختران عزيز مردم را در زندانها مورد تجاوز قرار دهند، و نه توان ساختن كمپ ها و آشويتس هايي مانند زندان كهريزك را خواهند داشت و نه مي توانند به دنبال ماجراجويي هاي هسته اي و ساختن بمب اتمي بروند و ايران را درگير جنگ و تحريم كنند.

با اين كار، همچنين ارزش پولمان را كه به شكل «ارز» در اختيار داريم نيز حفظ مي كنيم و در هنگام «سقوط دولت» و سقوي «ريال»، چون ارزش مالي «ارز» كاهش پيدا نمي كند، ارزش پول ما هم حفظ مي شود. بعد از پيروزي جنبش سبز، اقتصاد كشور مثل بناهاي ديگر بازسازي خواهند شد. تمام ارزها را به «ريال سبز» تبديل خواهيم كرد و «ريال» را به جايگاه واقعي اش در اقتصاد دنيا ترقي خواهيم داد.

اگر بدهي بانك و اقساط تسهيلات، مالياتها و عوارض مختلف خود را ندهيد، بانكها و دستگاههاي دولتي و شهرداريها و قوه قضائيه براي پس گرفتن وامها و مالياتها، دچار «حجم انبوهي» از پرونده ها مي شوند و زمينگير و درمانده خواهند شد.

اگر كالاهاي چيني و روسي و كشورهاي حامي كودتاچيان را نخريد، مبادلات دولت كودتا با آن كشورها در كمتر از دوماه قفل مي شود.

اگر صندوقهاي صدقه كميته امداد را تحريم كنيم، و از پرداخت نذورات در امامزاده ها خودداري كنيم و خمس و وجوه شرعيه را به «مرج خاموش» ندهمي و حداقل آن را به سال بعد موكول كنيم، نظام نمي تواند با اين پولهاي نذورات و صدقه ها و وجوه شرعيه، به فلسطين و لبنان و سودان و سوريه پولهاي كلان بدهد و يا 18 و نيم ميليارد دلار پول و شمش طلا به سوي لبنان بفرستد كه در تركيه كشف و ضبط بشود.با اين طرح، نظام ديگر نمي تواند با پولهاي ملت ما، براي دختران در سوريه و لبنان و سودان(!) جهيزيه تهيه كند و آنها را به خانه بخت بفرستد و در عوض، دختران و حتي پسران زنداني ما را در اختيار مزدوران لبناني و اردني و سوري قرار دهد تا آنها را مورد تجاوز قرار دهند. همچنين پشتوانه مالي مقام رهبري و «نظام رانت محور» او نيز به شدت ضعيف شده و از بين مي رود.

اين نظام نامشروع را با روشي «بي خطر»، ساده، بدون هزينه جاني و حتي از لحاظ مالي «سودآور» زمينگير و تسليم و سرنگون خواهيم كرد. شروع كار از همين فردا. شما، شخص خود شما، شروع كننده و نفر اول باشيد. برويد بانكها و سايپا و حج و زيارت و.... و پول هايتان را پس بگيريد و بلافاصله «يورو» و «دلار» بخريد. اين نظام را بدون خونريزي و با روشهايي «مدني» و مدرن، تسليم يا سرنگون مي كنيم. آن چنان كه از فرط فلاكت، به دريوزگي بيفتند و ناچار شوند تسليم خواسته هاي برحق مردم شوند و قدرت نامشروع را رها كنند و حاكميت را به ملت بسپارند.

از صبح فردا، «همه با هم» شروع كنيم. يادمان نرود «رمز پيروزي» ما در اين جنبش سبز، «وحدت» و «سبقت» است و كسي نبايد منتظر ديگري بماند. بسم الله!

توجه: انتشار و تكثير و ارسال با ايميل و فتوكپي اين مطلب، «ساده ترين» و «مؤثرترين» كاري است كه شما خواننده گرامي مي توانيد براي «فلج كردن نظام مالي» رژيم تهران انجام بدهيد. «اسم بنده» را هم از روي اين نوشته ها برداريد، تا شائبه «شهرت طلبي» در كار نباشد. من در زندگي مخفي ام در ايران، فعلا" به شدت از شهرت و نام طلبي پرهيز دارم و زندگيم به لحظه اي خطا و دستگيري و اعدام بند است. اما با تكيه بر همت خود و لطف خدا، وظيفه ام را انجام مي دهم. شما هم اگر مي خواهيد به وظيفه خود عمل كنيد، تا هركجايي كه دستتان مي رسد، براي انتشار و براي عمل به محتويات اين مطلب كه حاصل فكر اهالي خوش فكر جنبش سبز است، تلاش كنيد. درست است كه «نظام جور و ظلم رفتني است»؛ منتها نه با انفعال ما! همه بايد تلاش كنيم و مايه بگذاريم. يا حق

تجمع دوشنبه مقابل روزنامه اعتمادملی

Friday, August 14, 2009

سازمان ملل: 300 پرونده شکنجه در ایران داریم


شبکه جنبش راه سبز(جرس): مانفرد نواک گزارشگر ويژه سازمان ملل درباره شكنجه اعلام کرد که شكايت های زیادی از معترضان بازداشت شده پس از انتخابات ايران در مورد آزار و اذيت شان در زندان دریافت کرده است و دستکم 300 پرونده در مورد شکنجه بازداشت شدگان ایرانی در اختیار دارد.

نواک که گزارشگر شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو است و پیشتر در مورد آزار و اذيت بازداشت شدگان در زندان امريكايى گوانتانامو تحقیق کرده روز پنج شنبه گفت که شکایت بازداشت شدگان پس از انتخابات ایران را از برخی از بازداشت شدگانی که آزاد شده اند، وکلا و خانواده های بازداشت شدگان دریافت کرده و به مقام جمهورى اسلامى نیز اطلاع داده كه بيش از 300 پرونده اتهامى در خصوص شكنجه و بدرفتارى با دستگيرشدگان اعتراضات اخير، به سازمان ملل ارايه شده است.

به گفته مانفرد نواک اغلب شکایت ها از سوی بازداشت شدگان اخیر در ایران به ضرب و شتم،شوك الكتريكى و فشار جسمى و روانى با هدف گرفتن اعترافات از بازداشت شدگان مربوط است.
گزارشگر ویژه شکنجه شورای حقوق بشر سازمان ملل همچنین خبر داد که در نامه ای از مقام های ایرانی خواسته برای تحقیق در مورد این شکایت ها به ایران سفر کند اما حکومت به او اجازه نداده است تا از اين كشور بازديد كند و پاسخ قانع کننده ای به این نامه نداده است.

وی همچنین تاکید کرد که غیر از فعالان سیاسی و معترضان به نتایج انتخابات شماری از روزنامه نگار،وکیل، فعالان حقوق شر نیز بازداشت شده اند.
مانفرد نواک، گزارشگر شورای حقوق بشر سازمان ملل درباره شکنجه همچنین برگزاری دادگاه بازداشت شدگان اخیر از سوی دادگاه انقلاب تهران را براساس« اعترافات اجباری» دانست،آن را «دادگاه نمایشی» نامید و تاکید کرد که دستگاه قضایی هیچ کشوری نباید«به اعترافات اجباری ناشی از شکنجه» استناد کند.

نام17 بازداشتگاه تهران

موضوع «بازداشتگاه های غیر قانونی» که متهمان و بازداشت شدگان در آن از کلیه حقوق انسانی و قانونی محرومند و در فجایعی چون فجایع اخیر کهریزک را رقم می زنند،مهم و مبهم است.

روزنامه خبر روز پنج شنبه فهرستی از تعدادی از بازداشتگاه هایی که مدیریت و نظارت بر آن مبهم است را منتشر کرد.براین اساس بازداشتگاه‌ پلیس آگاهی تهران (شاپور)، بازداشتگاه سازمان حفاظت اطلاعات ارتش، بازداشتگاه اماکن، بازداشتگاه‌های حفاظت اطلاعات وزارت دفاع موسوم به 64، بازداشتگاه حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی، بازداشتگاه حفاظت اطلاعات سپاه، بازداشتگاه اطلاعات سپاه، بند 209 وزارت اطلاعات در زندان اوین، بازداشتگاه آگاهی در شهرری، بازداشتگاه ستاد مبارزه با مواد مخدر در شهرری،بازداشتگاه کلانتری 160 خزانه، بازداشتگاه آگاهی ورامین، بازداشتگاه آگاهی شهریار، بازداشتگاه مبارزه با مواد مخدر شهریار و بازداشتگاه دادسرای ناحیه 7 دادگاه انقلاب و در حوادث اخیر دو نام جدید نیز بر سر زبان‌ها افتاد، بازداشتگاه کهریزک و منفی چهار وزارت کشور.

اینها تعدادی از بازداشتگاه ها مبهم تنها در تهران و شهرهای استان تهران هستند که به نوشته روزنامه خبر « وضعیت مدیریتی آنها با ابهام مواجه است.»
این بازداشتگاه ها اغلب خارج از بازرسی و نظارت سازمان زندان هاست و در برخی مواقع مخفی هستند.در سال 78 وزارت اطلاعات بازداشتگاه مرکزی قدیمی اش یعنی « بازداشتگاه توحید» واقع در خیابان کوشک حوالی توپخانه را تعطیل و عنوان آن را از زندان توحید به «موزه عبرت‌» تغییر داد،اما نگاهی به این فهرست بازداشتگاه های شناخته شده در تهران خبر میدهد که موزه های عبرت بسیارند.

Tuesday, August 11, 2009

چگونه اصغر متجاوز شد

اسمش اصغر است. اما دوست دارد مهدی صدایش کنیم. قدش بلند نیست، کوتاه هم نیست. تعدادی زن و مقداری بچه دارد. خودش می گوید: " کار ما ثابت نیست، ولی الحمدالله یه پولی در می آریم، فقط کاری که می کنیم اینه که پول حروم در نمی آریم، از زور بازوی خودمون و زور جاهای دیگه خودمون نون می خوریم."

خبرنگار ما: معمولا از کجا نون در می آرین؟

اصغر: جاش فرق می کنه، ولی هر جا باشه در می آریم. الآن سی سالمونه و داریم از بیست سالگی از زور بازومون نون در می آریم.

خبرنگار ما: اولین شغلت چی بود؟

اصغر: شکایت می کردیم.

خبرنگار ما: از بیکاری به وزارت کار شکایت می کردین؟

اصغر: نه، از امروز شکایت می کردیم، از اقتصاد شکایت می کردیم، از جامعه شکایت می کردیم......

خبرنگار ما: یعنی منظورت اینه که از اوضاع زمانه و وضع اقتصادی شاکی بودی؟

اصغر: نه، شاکی نبودیم، خیلی هم راضی بودیم، شغل مون شاکی بود. یعنی یک آشنایی پیدا کرده بودیم که با آقای قاضی مرتضوی رفیق بود، اون می گفت ما شکایت می کردیم، از روزنامه جامعه به عنوان خانواده شهید شکایت کردیم، از روزنامه " صبح امروز" به عنوان هموطن شکایت کردیم، از روزنامه اقتصاد هم شکایت کردیم که همه رو الحمدالله بستن، آقای قاضی پولش رو داد دست ما.

خبرنگار ما: نحوه کارتون چه طور بود؟

اصغر: کارمون نحوه نداشت، همین طوری می رفتیم یک شکایت می دادن می نوشتیم از روش انگشت می زدیم، روز رسیدگی هم می رفتیم دادگاه، می نشستیم روی صندلی عکس می گرفتن. خیلی کارش کم بود، ولی رفت و آمدش زیاد بود، بخاطر همین هم پول خوب می دادن.

خبرنگار ما: روزنامه هایی که ازشون شکایت کردی خوندی؟

اصغر: نخوندم، فقط یکی دو بار پاره کردم...

خبرنگار ما: چرا پاره کردی؟

اصغر: پیش اومد، با رفیقم دعوا شد، منم روزنامه های دکه رو پاره کردم، بعدا فهمیدم همونی بود که ازش شکایت داشتم.

خبرنگار ما: غیر از شکایت هم کار دیگه ای کردی؟ کار نون و آب دار؟

اصغر: بله، خیلی کار کردیم، نون و آبدارش هم زیاد بود، بخصوص دانمارک.

خبرنگار ما: دانمارک هم رفتی؟

اصغر: نه، الحمدالله کشورهای خارجی نرفتم، فقط سوریه و کربلا رفتم، ولی خود خارج نرفتم. زیارت کردم.

خبرنگار ما: پس چطوری رفتی دانمارک؟

اصغر: دانمارک نرفتم، گفتم از دانمارک پول در می آوردیم.

خبرنگار ما: چطوری از دانمارک پول در می آوردی ولی نمی رفتی؟

اصغر: پرچمش رو می دوختیم، پرچم دانمارک خیلی سخته، هیج جا پیدا نمی شه، دو روز رفتیم جلوی سفارتش وایستادیم تا یاد گرفتیم، بعد می دوختیم، فرداش آتیش می زدیم. یک اشنایی داشتیم که برای هر پرچمی بیست هزار تومن می داد. البته پرچم انگلیس و فرانسه و آلمان هم بود، ولی پرچم آمریکا دست ما نبود، دست یکی بود که الآن برج داره. اون خیلی پول درآورد. ما اون موقعی که تو کار دانمارک بودیم توی دو هفته سی تا پرچم آتیش زدیم.

خبرنگار ما: از کار پرچم دانمارک راضی بودی؟

اصغر: خدائیش نه، یه دفعه پول زیادی دست مون اومد، ولی مثل پرچم انگلیس نبود که چهار ساله هر ماه آتیش می زنیم، خیلی برکت داره، بخصوص برای 22 بهمن و روز قدس که دیگه حرف نداره، سه چهار بار هم تقی زوار مریض بود، پرچم اسرائیل به ما خورد، اوخ اوخ، خیلی پول توش بود، الآن تقی زوار کارشو داده دست برادر زنش خودش شده سفیر

خبرنگار ما: شما چرا سفیر نشدی؟

اصغر: ما هندی مون خوب نیست، نشد بریم وزارت خارجه.

خبرنگار ما: مگه برای رفتن به وزارت خارجه باید هندی بلد باشی؟

اصغر: بله دیگه، آقا منوچ هند درس خونده با بچه های اون ور می پره

خبرنگار ما: کار بعدی ات چی بود؟ چه جوری نون می خوردی؟

اصغر: موتوری بودیم و بوق می زدیم و ماچ می کردیم....

خبرنگار ما: یعنی چی؟ یعنی شغلت ماچ کردن بود؟

اصغر: نه همیشه، ما بوق می زدیم، پسرمون ماچ می کرد، پول می گرفتیم، تمام ایران رو گشتیم، هزار تا عکس دارم( خوشحال است.)

خبرنگار ما: من نفهمیدم کارت چی بود؟

اصغر: راستیاتش، رفتیم پیش قاضی مرتضوی، گفتیم می خواهیم شکایت کنیم از روزنامه ها پول بگیریم، گفتش که تخم روزنومه رو ملخ خورده، یعنی گفت دیگه روزنومه درنمی آد که قابل شکایت باشه، گفتیم پس چی کار کنیم؟ گفت، هک بلدی؟ گفتم چی هست؟ گفت: بیا دوره ببین ایرنت سایت های ضدانقلابی هک کن، هر کدوم دویست هزار تومن پول می دیم، دو سه روزی رفتیم، ولی دیدیم به گروه خونی ما نمی خوره، گفتیم یک کاری که رفت و آمد داشته باشه می خوام. معرفی کرد رفتیم دفتر دکتر...

خبرنگار ما: چه دکتری؟ چه نوع تخصصی داشت؟

اصغر: نه بابا، دکتر خودمونو می گم، حاج آقا رئیس جمهور، رفتیم افتادیم تو کار سفر استانی. هر هفته یک سفری می رفتیم، بعد ما با موتور می افتادیم جلوی ماشین رئیس جمهور، پسرمون هم می رفت دست رئیس جمهور رو ماچ کنه، اون هم روش رو ماچ می کرد. خدا از بزرگی کمش نکنه، شاید پونزده تا سفر رفتیم، خیلی خوش می گذشت، ناهار، شام، هتل، عکاسی، با زن و بچه هم چند بار رفتیم.

خبرنگار ما: چرا همون کار رو ادامه ندادی؟

اصغر: یه کار پردرآمد تر پیدا کردیم.

خبرنگار ما: چه کاری؟

اصغر: نامه می نوشتیم؟

خبرنگار ما: می خواستی کار پیدا کنی؟ چی توش می نوشتی؟

اصغر: چیزی توش نمی نوشتیم، همین پاکت خالی بود، آدرس می نوشتیم، و روی نامه می نوشتیم برای خادم ملت، دکتر احمدی نژاد، نامه رو می دادیم درجا پول می گرفتیم.

خبرنگار ما: همیشه به اسم خودت نامه می نوشتی؟

اصغر: نه بابا، هر شهرستانی می رفتیم صد تا آشنا داشتیم، به اسم اونها، پیر مرد و پیرزن و بچه و بزرگ، پاکت پست می کردیم، ده هزار تومن می دادیم به خودشون، بقیه شو خودمون برمی داشتیم، کار ما مثل بنگاه های زود بازده بود، خیلی زود به پول می رسید، خدا از بزرگی کمش نکنه که راه نون درآوردن رو به ما یاد داد.

خبرنگار ما: الآن هم نامه می نویسی؟

اصغر: نه دیگه، الآن کار محرمانه می کنم....

خبرنگار ما: رفتین وزارت اطلاعات؟ اونجا چطوری نون در می آرین؟

اصغر: نه، ولی یک سال در زمینه آفتابه نون در می آوردیم.

خبرنگار ما: تولید آفتابه؟

اصغر: نه، بیشتر مصرف می کردیم.

خبرنگار ما: چطوری؟

اصغر: والله رفتیم پیش قاضی مرتضوی، ایشون معرفی کردن به سردار رادان. سردار خیلی مشتی و باحالی یه، خیلی تیپ جالبی داشت، بهش گفتم هر کاری باشه در خدمتیم، گفت برو پنج تا آفتابه قرمز بخر، شب بیا دفتر.

خبرنگار ما: پنج تا آفتابه؟

اصغر: بله، شما نمی دونی چقدر ما برای این مملکت زحمت کشیدیم، یک روز از صبح تا شب تمام چهار راه سیروس و بوذرجمهری رو گشتیم، تا به اصل معدن آفتابه رسیدیم، ولی آفتابه قرمز خیلی کم بود، توی صد تا آفتابه یکی قرمز نبود. فکر کنم توطئه عوامل انگلیس بود، می خواستن طرح های دکتر رو خراب کنن. ولی خدا رو شکر، تونستیم آفتابه قرمز پیدا کنیم.

خبرنگار ما: حالا چرا قرمز؟

اصغر: حاجی؟ گرفتی ما رو؟ همه مملکت در جریانن، شما فکر کنم لارناکا بودی؟ سردار فرمودن آفتابه فقط قرمز چون باهاس توی عکس معلوم باشه، آفتابه ها رو با طناب می انداختیم گردن گنده لات ها، عکاسی فارس عکس می گرفت، چه عکاس هایی داره، همه شون آشنا، خبرنگاراش همه شون مشتری آفتابه های ما شدن.

خبرنگار ما: پس فرمودین از آفتابه نون در می آوردین؟

اصغر: بله، ولی توی خونه می گفتیم که کار فرهنگی می کنیم. چون آفتابه کلا گفتنش جالب نیست. سه چهار ماه تو کار آفتابه بودیم تا اینکه گفتن طرح تموم شده. درآمدش خیلی خوب بود، گاهی دوسره بار می زدیم، یه پولی از اون ور می گرفتیم، یه پولی از این ور. بعدش می خواستیم بریم یه مدتی توی تولید انرژی اتمی که گفتن سن بالای 16 سال قبول نمی کنن، از طرف دیگه خوردیم به انتخابات و اغتشاشات اخیر.

خبرنگار ما: شما که جزو اغتشاشگران نبودید؟

اصغر: نه حاجی! دهنتو آب بکش، ما عاشق دکتریم، عاشق آقائیم، ما هفته ای یه بار زار نزنیم توی چاه جمکران، روزمون شب نمی شه.

خبرنگار ما: در جریان انتخابات چه نقشی داشتین؟

اصغر: ما قبل از انتخابات که موتوری بودیم و لایی می کشیدیم و خط می انداختیم.

خبرنگار ما: کجا؟

اصغر: توی بزرگراه. دیگه سردار رادان گفته بود، گاز اشک آور و همه جور وسیله دست مون بود، تا این سبز لجنی ها رو می دیدیم لایی می کشیدیم، اگه دختر بودن که خیلی می ترسیدن، کلی می خندیدیم، اگر پسر هم بودن که گاهی دعوا می کردیم، ولی اصل قضیه خورد به اغتشاشات که ما با فلان افتادیم تو عسل.

خبرنگار ما: یعنی وضع تون از نظر مالی خوب شد؟ چطوری نون در می آوردین؟

اصغر: می چرخوندیم، باتوم می چرخوندیم و جیغ می زدیم، الله اکبری ها رو می زدیم. چند تایی می شدیم، با بچه های آشنای محل، می زدیم تو پک و پوزشون. گاز اشک آور هم داشتیم، موتور هم داشتیم.

خبرنگار ما: پولش خوب بود؟

اصغر: خیلی، هم پولش خوب بود، هم کلی چیز گیرمون می اومد.

خبرنگار ما: یعنی چی؟

اصغر: شما خبرنگاری حالیت نیست، یعنی کاسبیش خوب بود دیگه...

خبرنگار ما: دقیقا چی کار می کردین؟

اصغر: این بچه سوسول سبزها رو گیر می انداختیم، با زنجیر و باتوم، می زدیم، روزی دویست تومن کاسب بودیم، داریم با پولش خونه می سازیم.

خبرنگار ما: خانواده می دونن کارتون چیه؟

اصغر: نه، بهشون گفتیم که توی کار فرهنگی هستیم، ولی درآمدش خیلی خوبه. خود سردار هم به ما راه و چاهشو یاد داد. البته بعدش کار فرهنگی تری گیرمون اومد.

خبرنگار ما: اصولا شما چی شد که با نیروی انتظامی همکاری کردین؟

اصغر: بخاطر حفظ مملکت، بخاطر حفظ ناموس ملت، بخاطر جلوگیری از اراذل و اوباش...

خبرنگار ما: یعنی الآن از ناموس مردم حفاظت می کنید؟

اصغر: بله، اگر آشنا باشه که ازش حفاظت می کنیم، وگرنه تجاوز می کنیم.

خبرنگار ما: یعنی واقعا تجاوز می کنید؟

اصغر: بله، حاج آقا فرمودن تا وقتی طرف همه چی رو نگه تجاوز کنید، ما هم نمی ذاریم چیزی بگه، تجاوز می کنیم.

خبرنگار ما: خانواده هم می دونن؟

اصغر: نه بابا، راستیاتش بهشون گفتیم کار فرهنگی می کنیم، در مورد تجاوز هم اگه پولش خوب نبود، نمی کردیم، ولی سردار گفته که درست حساب می کنه. داریم با پولش خونه می سازیم، البته فعلا کار موقتا متوقف شده، ولی تا این خونه مون ساخته نشه، باهاس یه کاری بکنیم.

خبرنگار ما: یعنی شما از اینکه تجاوز می کنید، ناراحت نیستید؟

اصغر: نه دیگه، ناراحتی نداره، ما جلوی بدحجاب ها رو می گیریم، جلوی اراذل و اوباش رو می گیریم، ما حاضریم شهید هم بشیم، ولی فعلا داریم تجاوز می کنیم.

خبرنگار ما: شما حاضرید کجا شهید بشید؟

اصغر: اگر پولش خوب باشه، لبنان خیلی حال می ده، اونجا می ریم برای حفظ ناموس فلسطین شهید می شیم، ولی تا وقتی شهید نشدیم، توی کهریزک برای حفظ ناموس فلسطین به هر کی اعتراف نکنه تجاوز می کنیم.


ابراهیم نبوی

Sunday, August 9, 2009

حکایتی از گلستان قابل توجه خامنه ای و ذوب شدگانش

درویشی مجرد در گوشه صحرایی نشسته بود. پادشاهی بر او گذشت و درویش از آنجا که فراغ ملک قناعت است سر بر نیاورد و التفات نکرد. پادشاه از آنجا که سطوت سلطنت است بهم برآمد و گفت این طایفه خرقه پوشان بر مثال بهمایند که اهلیت و آدمیت ندارند. وزیر گفت ای درویش پادشاه بر تو گذر کرد، چرا خدمت نکردی و شرط ادب بجای نیاوردی؟ گفت سلطان را بگوی توقع خدمت ازکسی دارد که تمنای نعمت از تو دارد و دیگربدانکه ملوک از بهر پاس رعیتند نه رعیت از بهر طاعت ملوک

پادشه پاسبان درویش است

گرچه رامش بفرَد دولت اوست

گوسفند از برای چوپان نیست

بلکه چوپان برای خدمت اوست

یکی امروز کامران بینی

دیگری را دل از مجاهده ریش

روزکی چند باش تا بخورد

خاک، مغز سرِ خیال اندیش

فرق شاهی و بندگی، برخاست

چون قضای نوشته آمد پیش

گرکسی خاک مرده باز کند

نشناسد توانگر از درویش


گلستان سعدی


ایکاش حاکمان ما بیشتر سعدی می خواندند، بویژه فصل اول گلستان رو که در سیرت پادشاهان است. شاید بی سبب نبوده که سعدی بخش اول رو به این مقوله اختصاص داده. ـ