Sunday, August 9, 2009

حکایتی از گلستان قابل توجه خامنه ای و ذوب شدگانش

درویشی مجرد در گوشه صحرایی نشسته بود. پادشاهی بر او گذشت و درویش از آنجا که فراغ ملک قناعت است سر بر نیاورد و التفات نکرد. پادشاه از آنجا که سطوت سلطنت است بهم برآمد و گفت این طایفه خرقه پوشان بر مثال بهمایند که اهلیت و آدمیت ندارند. وزیر گفت ای درویش پادشاه بر تو گذر کرد، چرا خدمت نکردی و شرط ادب بجای نیاوردی؟ گفت سلطان را بگوی توقع خدمت ازکسی دارد که تمنای نعمت از تو دارد و دیگربدانکه ملوک از بهر پاس رعیتند نه رعیت از بهر طاعت ملوک

پادشه پاسبان درویش است

گرچه رامش بفرَد دولت اوست

گوسفند از برای چوپان نیست

بلکه چوپان برای خدمت اوست

یکی امروز کامران بینی

دیگری را دل از مجاهده ریش

روزکی چند باش تا بخورد

خاک، مغز سرِ خیال اندیش

فرق شاهی و بندگی، برخاست

چون قضای نوشته آمد پیش

گرکسی خاک مرده باز کند

نشناسد توانگر از درویش


گلستان سعدی


ایکاش حاکمان ما بیشتر سعدی می خواندند، بویژه فصل اول گلستان رو که در سیرت پادشاهان است. شاید بی سبب نبوده که سعدی بخش اول رو به این مقوله اختصاص داده. ـ

Thursday, August 6, 2009

مقایسه کودتای شاه و "دکتر"ـ

مقايسه كودتاي شاه و دكتر


در حاليكه مقاومت در برابر كودتاي 28 مرداد شاه پس از 25 سال به نتيجه
رسيد،‌ كودتاي 22 خرداد دكتر خصوصياتي دارد كه، اگر ملت ما به خود بيايد،
ظرف كم‌تر از 25 هفته به نتيجه خواهد رسيد. اين خصوصيات چه هستند؟

در اين نوشته، با چشم‌پوشي از دقايق علم تاريخ،‌ با اين هدف به نكاتي
اشاره مي‌شود تا دريابيم كه شرايط براي تثبيت كودتاي پوشالي دكتر اصلا"
فراهم نيست، و هوشياري، جسارت و شجاعت ملت مي‌تواند كودتاچيان را براي
هميشه پشيمان سازد.

1.
كودتاي شاه در يك جهان دوقطبي رخ داد و بلوك غرب براي حفظ موقعيت
استراتژيك خود در برابر بلوك به اصطلاح سوسياليستي آن زمان، ناگزير بود
از او حمايت كند. در حاليكه كودتاي دكتر در دنياي پس از جنگ سرد به صحنه
برده شده است،‌ و هرچند باند كا.گ.ب ممكن است از كودتاچيان حمايت كند،
اما امكان مصالحه بسيار بيشتر شده است و چه بسا بلوك غرب هزينه‌ي لازم را
به روس‌ها بپردازند تا پشت او را خالي كنند.


2.
كودتاي شاه در اوج رقابت دو ايدئولوژي كمونيستي و سرمايه‌داري به اجرا
درآمد و دنياي غرب از برنامه‌هاي اصلاحاتي شاه حمايت كرد تا مانع از
پيشرفت كمونيسم شود. همان برنامه‌ها بود كه توانست مشروعيت و پذيرش براي
كودتا دست و پا كند و بيش از دو دهه بر مسند بماند. اما امروز جز يكي دو
دولت كاسه به دست هيچ كس از كودتاي دكتر حمايت نخواهد كرد و فقط در فكر
آن هستند تا از اين دولت بدبخت بيشترين امتيازها را بگيرند.


3.
كودتا در كشورهاي در حال توسعه معمولاً هنگام بروز بحران‌هاي ناشي از
عملكرد ضعيف سازمان‌هاي سياسي رخ مي‌دهد و دارودسته‌ي نظاميان قدرت را
قبضه مي‌كنند تا بحران سياسي را خاتمه دهند. كودتاي شاه طبق همين الگو به
اجرا درآمد. اما دكتر خود عامل بحران‌هايي بوده است كه مشروعيتش را به
باد داد. در نتيجه اگر قرار بود كودتايي رخ بدهد بايد يك «رضا‌خان»
حزب‌الهي عليه دكتر كودتا مي‌كرد و دستگاه دولت را از دستان بي‌كفايت او
و دارودسته‌اش نجات مي‌داد. آيا كسي كه عامل بحران‌هاي مستمر بوده است
مي‌تواند كودتا را براي فروخواباندن بحران مديريت كند؟‌


4.
كودتاي شاه هنگامي به اجرا در آمد كه ناكارآمدي و چنددستگي در ميان
نيروهاي كشوري و مدني به اوج رسيد و هدف اصلي نيروهاي لشگري ظاهراً خاتمه
دادن به بحران ناكارآمدي بود. اما حضور 85 درصدي مردم در انتخابات 22
خرداد - به ويژه در شهرهاي بزرگ و در تهران - براي كنارزدن دكتر به دليل
ناتواني حقارت‌بارش در اداره‌ي كشور بود. چقدر مضحك است كه دكتر عليه
حضور ميليوني مردم كودتا كرده است.


5.
متأسفانه امكان مقايسه‌ي ميزان مشروعيت شاه و دكتر درست در لحظه‌ي
كودتاي آنان موجود نيست. اما با اطمينان مي‌توان گفت كه دكتر وقتي كه
ديگر هيچ مشروعيتي برايش باقي نمانده بود و به عنوان يك دروغ‌گو مطرود
خلايق شده بود دست به كودتا زد.


6.
پس از كودتاي شاه بودند افرادي كه در خيابان‌ها ريختند و «جاويد شاه»
گفتند. اما پس از كودتاي دكتر، ميليون‌ها ايراني در سراسر كشور و سيل‌آسا
به خيابان‌ها آمدند و با فرياد «مرگ بر ديكتاتور» ته‌ مانده‌ي مشروعيت او
را به باد دادند. اين تظاهرات آنقدر مدني و باشكوه بود كه به همه‌ي جهان
ثابت كرد پشت چهره‌ي كريه اين متقلب كوچك چه تمدن بزرگي سربرآورده است.


7.
کودتاي دكتر 56 سال پس از كودتاي شاه به صحنه رفته است. وضعيت امروز
ايران را با آن روز مقايسه كنيد: تعداد جمعيت در شهرهاي بزرگ، وضعيت
جوانان و زنان، ميزان تحصيل و آگاهي مردم، وضعيت عمومي جهان، وسائل
ارتباطي جديد مانند تلفن‌همراه،‌ اس.ام.اس، ماهواره‌ و اينترنت. آيا
جوانان امروز تسليم دارودسته‌ي 30 - 40 نفري كودتاچيان خواهند شد؟


8.
مقاومت در برابر كودتاي شاه فقط هنگامي به نتيجه رسيد كه، پس از
سال‌هاي سال، جنبش مقاومت رهبر خود را بازيافت. اما برعكس، جنبش سبز، حتي
پيش از كودتاي دكتر، رهبر خود را انتخاب كرده بود و شعار «ياحسين،
ميرحسين»‌ كاري‌ترين ضربه‌ را به كودتا زده است.


9.
توسل جوانان‌ نسل‌هاي پيش به مبارزه‌ي چريكي با كودتاي شاه، هزينه‌هاي
عظيمي به مقاومت تحميل كرد و فقط پس از بهره‌گيري از مقاومت بي‌خشونت در
اواخر حكومت شاه بود كه ملت به پيروزي رسيد. تجربه‌ي مقاومت بي‌خشونت،
همراه با تجربه‌هاي كمين سياسي در جريان جنبش دوم خرداد، تجربه‌هاي عظيمي
در اختيار جنبش سبز گذاشته است كه پيروزي سريع سبزها را تضمين خواهد كرد.


10.
اگر رهبر جنبش مقاومت بي‌خشونت در برابر كودتاي شاه يك سيد روحاني
بود،‌ رهبر جنبش سبز عليه كودتاي دكتر يك سيد هنرمند است. آن هم هنرمندي
نقاش، مجسمه‌ساز و معمار. ايا تحول در رهبري جنبش گويا تحول در ماهيت
جنبش نيست؟


11.
سال‌ها طول كشيد تا كنفدراسيون دانجشويان ايراني به عنوان يك
اپوزيسيون قوي در خارج از كشور عليه كودتاي شاه شكل بگيرد و يك سال قبل
از انقلاب و زمان جيمي كارتر بود كه قدرت خود را نشان داد. اما درست از
فرداي كودتاي دكتر، ميليون‌ها ايراني در سراسر جهان مقاومت مصمم و قاطع
خود را عليه اين كودتا سازمان داده‌اند و در آخرين ابتكار خود نسبت به
تهيه‌ي توماري با يك ميليون امضاء روي پارچه‌ي سبز اقدام كرده‌اند تا به
سازمان ملل اعلام كنند: دكتر كودتاچي رئيس جمهور ما نيست.


11.
حدود 25 سال طول كشيد تا جنبش مقاومت در برابر كودتاي شاه به يك
استراتژي مشخص دست پيدا كند. اما هنوز يك ماه از كودتاي دكتر نگذشته بود
كه «برنامه استراتژيك تشكيل دولت اميد» تدوين و در تيراژ وسيع توزيع شده
است.. اين برنامه حاوي چهار راهبرد اساسي است: اول: طرد قاطعانه‌ي
مشروعيت كودتا،‌ دوم:‌ پيش‌بردن مبارزه در دو عرصه‌ي عومي و سازماني،
سوم: بسط كمپين عدم‌همكاري با وزراي كابينه‌ي دوم،‌ و چهارم:‌ واگذاري
وزارتخانه‌ها به وزراي معرفي شده از سوي ميرحسين.


با اين مقايسه آيا هنوز هم شك داريد كه كودتاي دكتر تكرار كميك كودتاي شاه است؟

سيل عظيمي كه در خرداد به راه افتاد مشروعيت دكتر را با خود برد. گوش
بخوابانيد: صداي فروغلطيدن بهمن عظيمي را مي‌شنويد كه در دامنه‌هاي البرز
فروعلطيدن آغاز كرده است. اين بهمن در بهمن خود دكتر را با خود خواهد
برد.

Monday, August 3, 2009

سازگارا، دوشنبه ۱۲ امرداد


سلام

بامداد دوشنبه ۱۲ امرداد ۱۳۸۸ و ۳ آگوست ۲۰۰۹ میلادی

چندتا سؤال رو سریع جواب بدم تا بریم سر اصل مطلبمون. سؤال اول یک کسی پرسیده «من پونزده تا ایمیل زدم، پیشنهاداتی کردم، نمی‌دونم می‌بینید یا نه؟» بله، حتماً همه رو می‌بینیم. بیش از دو هزار، سه هزار ایمیل روزانه، چند نفر بچه‌ها دارند کمک می‌کنند، همه رو نگاه می‌کنند، دسته‌بندی می‌کنیم؛ با اتاق فکری که اینجا درست کردیم مشورت می‌کنیم،پیشنهاداتتون رو مطمئناً نگاه می‌کنیم، به خودتون برمی‌گردونیم؛ ولی عذرخواهی می‌کنم از این که نمی‌تونیم به تک تک اونها جواب بدیم.

سؤال دوم این است که آیا Gmail، توی اون بخش گفتگوی Gmail، چت Gmail هم امنیتش بالاست؟ بله، به شرطی که Gmailتون رو https کرده باشید، به خصوص دو طرف اگر این کار رو کرده‌باشید. اون بخش گفتگو، به خصوص قسمت چتش Audio و صداش فوق‌العاده امنه. اون https کردن هم می‌روید به قسمت Settings کلیک که بکنید، رویGeneral باید کلیک بکنید، بعد زیر Browser connection گزینهٔ Always use https رو هم که کلیک بکنید و Save بکنید، دیگه Gmailتون توی Google، اونSecurity Function توش فعال شده.

سؤال بعدی این است که «این اعترافات که پخش می‌شه، یک مقداری بعضی‌ها گیج شدند،چجوریه؟ چگونه‌ست؟» ببینید، آنچه که زندانی‌ها مادامی که در زندانند می‌گن، هیچ اعتباری نداره! برای اینکه مطمئناً براشون فضایی رو می‌سازند که اخبار واقعی ندارند، اخبار نادرست بهشون می‌دند، گاهی روزنامهٔ تقلبی چاپ کردند دادند، حداکثر فقط اگر روزنامه‌ای ببینند مثلاً کیهانه و اصلاً نمی‌دونند بیرون چه خبره. ای‌بسا فیلم تظاهرات میلیونی شما رو براشون بگذارن، بگن اینها مخالفین شمان دارن تظاهرات می‌کنند. اصلاً از این شور و حال چهل روز گذشته مطمئن باشید بی‌اطلاعند و صدها کار دیگه‌ای که با زندانی‌ها می‌کنند که حالا از حوصلهٔ بحث ما بیرونه؛ بنابراین مطلقاً ارزشی نداره.

دو تا اصل طلایی رو هم خدمتتون عرض کنم، هر کس به هر دلیلی در اینجور نظام‌ها پاش به زندان رسید، دو چیز رو یادتون نره؛ یک: مطلقاً به هیچ حرف بازجو، دادستان یا حتی نگهبان اعتماد نکنید. فرض رو بر این بگذارید که همه دروغ می‌گند. به‌خصوص نظام جمهوری اسلامی زندان‌هاش که واقعاً همه دروغ می‌گند. دو: اینکه وعدهٔ آزادی، شیرین‌ترین چیزیست که با زندانی معامله می‌کنند، به قول سولژنیتسین، اصل طلایی سولژنیتسین که می‌گه؛ لذا دندون این یکی رو بکشید که نتونند با این باهاتون معامله کنند و کلاه سرتون بگذارند. سایر شکنجه‌های جسمی و روحی که گاهی هم بزرگ جلوه می‌دند که وحشت ایجاد کنند، مطمئن باشید آدمیزاد قدرت تحمل و طاقت اون رو داره. تمام کسایی که با اعتقاد و ایمان برای هدفی رفتند، یادتون باشه که هیچ کس نمی‌تونه ببرونه شون ، استالین هم نمی‌تونست این کار رو بکنه؛ چه برسه اینهایی که نوچه‌های استالین هستند و شما می‌تونید که خودتون رو حفظ کنید.لذا یادتون هم باشه شما از اون بازجو هم باهوش‌ترید، هم هدفتون مقدس‌تره، هم آدم پاک‌تری هستید و هم مصمم‌تر هستید در هدفتون. بنابراین این دو اصل رو کسی رعایت بکنه، نگرانی از زندان نداشته باشید. دوستانی هم که الان در زندان هستند، قهرمانان ما هستند؛ صرف‌نظر از اینکه هرچی بگن. هر وقت آزاد شدند، می‌شه ازشون پرسید و مطمئن باشید تازه اون وقت می‌فهمند که بیرون چه خبرهایی بوده.

اما بیام سر بحث خودمون؛ امروز که دوشنبه‌ست، مراسم تنفیذ همون‌جوری که قبلاً هم عرض کردم از بیخ فاقد هرنوع مشروعیتیست؛ برای اینکه آیت‌الله منتظری صراحتاً اعلام کرده که این حکومت، حکومت جوره، ظلمه؛ حاکم درواقع پیشاپیش از عدالت ساقطه؛ بنابراین آقای خامنه‌ای «ذات نایافته از هستی ‌بخش / کی تواند که شود هستی‌بخش؟» خودش هیچ مشروعیتی به لحاظ شرعی نداره؛ بنابراین چیزی رو هم نداره که تنفیذ بکنه به یک عروسک دست‌نشونده‌ای مثل آقای احمدی‌نژاد. بنابراین تنفیذ چیزی نداره، الا اینکه امشب ما اگر مراسم بخواد از تلویزیون پخش شه، اخبار سراسری [ساعت] ۹ شب، داستان اتو کردنِ مراسم نباید یادمون بره؛ درنتیجه خاموشی برق تحمیل کنیم. الله‌اکبر اعتراض مهم و محکمیست که ما می‌تونیم بگیم. بچه‌هایی که در محلات می‌تونند بعد از الله‌اکبر، اونی که خودشون به شوخی می‌گن «رزم شبانه»، شعار نویسی و چرخش و شعاردادن‌های پراکنده و بوق زدن و ماشین و توی شهر چرخوندنِ سرکوب‌گرها؛ کار خوبیست که امشب می‌شه کرد.

اما اصل کار ما چهارشنبه‌ست که من برنامهٔ فردا رو هم به چهارشنبه اختصاص خواهم داد. البته دیگه چهارشنبه صبحِ زود دیره، برای اینکه [ساعت] ۹ صبحه مراسم. چهارشنبه [ساعت] ۹ صبح که قرار است سوگند خوردن در مجلس باشه، اولاً این است که ما واجبه در این روز اعلام بکنیم که مجلس اونجاست که ملت باشه و ملت یک‌صدا می‌گوید که رئیس‌جمهور منتخبش آقای موسویست و او رو رئیس‌جمهور می‌شناسه؛ ثانیاً اینکه آقای موسوی، ملت ازش درخواست می‌کنه کابینهٔ خودش رو داشته باشه و مردم با وزرای رئیس‌جمهور منتخبشون همکاری می‌کنند. چون ما از هفتهٔ آینده به آقای احمدی‌نژاد نشون خواهیم داد که امکان نداره بتونه به مملکتی که اکثریت مطلق مخالفشند، با زور و آدم‌کشی و دروغ و شکنجه بتونه که مسلط شه و وزارت‌خونه‌ها و دستگاه‌ها رو، ادارات رو به کار بکشه. در عوض ما با وزرایی که آقای موسوی خواهد داشت و رئیس‌جمهور منتخب ما هست همکاری خواهیم کرد.

لذا چهارشنبه اصل مراسم اینه؛ در تهران میدون بهارستان در نظر گرفته شده [ساعت] ۹ صبح که گفته شده. بهتره کسانی که می‌تونند با مترو به‌خصوص برن زودتر اشغال کنند مجموعه رو و بقیهٔ مردم هم کمک کنند با ماشین‌هاشون ترافیک رو در تمام چهارراه‌های دورتر و اطراف بند بیارن که سرکوب‌گرها نتونند نیرو اعزام کنند، جابجا شن. اما اگر به هر دلیلی میدان در اشغال نظامی‌ها بود؛ شاید اونها از شب برن اونجا نظامی‌هاشون رو پیاده کنن،سرکوب‌گرهاشون رو؛ ما قصد فتح میدون بهارستان رو نداریم، نمی‌خواهیم هم اونجا زخمی،کشته، دستگیری هم بدیم؛ میدون امام خمینی آلترناتیو بعدیمونه، جایگزین بعدیمونه؛ اونجا اعلام می‌کنیم موسوی رئیس‌جمهور ماست و او رو می‌خواهیم که دولت تشکیل بده، با دولتش همکاری کنیم. اگر هم به هر دلیلی میدون امام خمینی هم اشغال بود، بازار پایین‌تر از اونجا میعادگاه ماست؛ اگر حتی اونجا هم اشغال بود ما در تمام سطح شهر، به سبکِ روز پنجشنبه که پاسخ دندون‌شکن ما بود به حکومت و فوق‌العاده عالی بود، در تمام سطح شهر با حرکت درآوردن ماشین‌ها، کند کردن ترافیک که به بچه‌های پیاده آزادی عمل می‌ده شعار بدن، در بیش از ده میدون، بیست میدون شهر که دیگه حالا خودتون انتخاب می‌کنید تظاهرات خواهیم گذاشت؛ سوگند رو برای رئیس‌جمهور منتخب خودمون می‌خونیم و شهر رو درواقع در کنترل خودمون درمیاریم.

ولی بازار قرار است که نه [فقط] در تهران، در تمام شهرستان‌ها روز چهارشنبه تعطیل بشه.بنابراین در تمام شهرستان‌ها هم، شهرهای بزرگ و شهرهای کوچک، میعاد بچه‌هایی که ‌می‌خوان سوگند برای رئیس‌جمهور منتخب آقای موسوی بخورند، محل‌های بازار، جلوی بازارهای شهرها خواهد بود و اگر به هر دلیلی در شهرها باز مواجه شدید با سرکوب و درگیری، تاکتیک پراکنده، برق‌آسا رو استفاده می‌کنید و همین کار رو انجام می‌دید. بنابراین چهارشنبه که روز تحلیفه، مهم این است که ما نشون بدیم که ما رئیس‌جمهور منتخب خودمون رو به رسمیت می‌شناسیم، دولت رو قبول نداریم. در تهران میدون بهارستان با جایگزینِمیدون امام خمینی و بازار و اگر نشد در تمام سطح شهر و تا شب در واقع شهر در اختیار ماست و در تمام شهرستان‌ها هم جلوی بازار هر شهر میعادگاه ماست. چون بازارها قراره است که تعطیل باشه به نشونهٔ اعتراض به دولت غیرقانونی و زورگو و کودتایی که آقای خامنه‌ای و پسرش می‌خوان به مردم تحمیل بکنند.

من نکتهٔ آخری هم که برام جالب بود این است که دیدم ایران‌سل هم که مال سپاهه، از ترسشون در واقع سه روز تعطیل کردند مبادا بچه‌ها باهم تماس بگیرند وحشتشون رو نشون می‌ده. اما هیچ مشکلی نداره؛ ما ده‌ها راه دیگهٔ ارتباطی داریم و تلفن‌های زمینی، ارتباطاتی که خودتون طراحی می‌کنید، می‌تونید مشکلتون رو حل کنید.

تا فردای دیگه شاد و پیروز و موفق باشید؛ با آرزوی سلامتی همه‌تون. [انگشتانشون رو به شکل V گرفتند]

Friday, July 31, 2009

Petition mohem

دولت کانادا پذیرفته است شکواییه مردم ایران را خطاب به مجامع بین المللی به شورای امنیت سازمان ملل ببرد، برای این امر به 000′60 امضا نیازمندیم، لطفاً نهایت همکاری را در پخش و جمع آوری امضا بنمایید. تا کنون 25000 امضا جمع آوری شده است. وقوع این امر گام بسیار مهمیست در جهت فشار جهانی بر دولت ایران برای توقف کشتارها و خشونت علیه مردم ایران http://www.petitioniran.com/?page=petition&pid=YLT5392

امروز مامورها تعادل روحی روانی نداشتن



من بعد از 22 خرداد 88 در اکثر تظاهرات و درگیریها شرکت داشتم ولی هیچگاه نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی را در این وضعیت نا متعادل ندیده بودم . امروز از مصلی به سمت میدان ولیعصر حرکت میکردیم ( بدلیل بسته بودن دربهای مصلی ) و این نیروها دایما به مردم حمله میکردن و در طی مسیر حرکت بارها موتورهایشان به یکدیگر برخورد میکرد و به روی زمین میافتادند و بعد از بلند شدن با فریاد به مردم فحش خواهر و مادر میدادند بعد با یکدیگر دعوا میکردن خصوصا نیروی انتظامی با بسیجی ها و اطلاعاتی ها و وقتی گاز اشک آور شلیک میکردن اصلا به جهت حرکت باد توجهی نداشتن و اکثرا باد گاز را بسمت خودشان میبرد بعد فرار میکردن و و بی هوا بسمتی که هیچ کس در آنجا نبود سنگ پرتاب میکردن .
وقتی یکنفر را میگرفتن با باطوم بطور وحشیانه به جانش میافتادند بعد ولش میکردن و وقتی مضروب دور میشد تازه دنبالش میکردند و وقتی نمتوانستند بگیرندش به بقیه مردم فحش خواهر و مادر میدادند و سپس خودشان فرار میکردند .
در زمان شلیک گاز اشک اور با تفنگ اصلا نمیتوانستند فاصله را تخمین بزنند و بیشتر گازهای اشک آور بر روی پشت بامهایی میافتاد که هیچ کس در آنجا نبود بعد سر اینکه چه کسی تفنگ را بگیرد و شلیک کند با هم دعوا میکردند و آنقدر عصبی میشدند که بی هدف و بدون برنامه بسمت مردم حمله میکردند وقتی مردم فرار میکردند و نمیتوانستد مردم را بگیرند به جان پیرزنها و پیرمردها عابر پیاده میافتادند بعد می ایستادند و نگاه میکردندو سپس خودشان در جهت مخالف فرار میکردند و روبروی خودشان گاز اشک آور شلیک میکردند . خلاصه حسابی گه گیجه گرفته بودند
در میدان ولیعصر حداقل 3 بار دیدم که نیروهای انتظامی با اطلاعاتی ها درگیر شده اند و کار داشت به کلت کشی میافتاد . مردومو سریع متفرق کردن که این صحنه رو نبینن . اطلاعاتی ها از همه باحال تر بودن فیلم بردارا و عکاساشون انگار داشتن از عروس و داماد فیلم میگرفتن ( میخواستن خیلی هنری باشه ) بعد سریع با موتور عقب نشینی میکردن و به یگان ویژه آمار میدادن که کی رو بگیرن بعد وقتی یگان ویژه به مردم حمله میکرد یادشون میرفت قرار بوده چه کسی رو بگیرن بعد دوباره فرار میکردن و میرفتن از اطلاعاتی ها میپرسیدن کیرو باید میگرفتن و سپس دوباره به مردم حمله میکردن . صحنه های خیلی جالبی بود و بعضی از صحنه ها خیلی دردناک . این نیروهای سرکوب گر از این بی برنامه گی و عدم موفقیت در کنترل تظاهرات حسابی عصبانی شده بودند و این عصبانیت شون رو سره هر کسی که دشتشون میافتاد خالی میکردن و بطور وحشیانه طرف رو مورد ضرب و شتم قرار میدادند و با صدای بلند ( که همه بفهمند ) فحش های ناموسی میدادن . این نشون میده نیروهای سرکوب گر حکومت اسلامی در آستانه فروپاشی سازمانی و عملیاتی قرار گرفتن و این از عملکردشون کاملا مشخصه و این چیز خوبی برای مردم آزادی خواه ایران هست . به امید آزادی هرچه سریعتر مردم ایران از دست این حکومت فاشسیت اسلامی .
.
.

http://zobin-cost.blogspot.com/

Thursday, July 30, 2009

The word Iran has become a verb

The Word “Iran” Has Become a Verb

July 24, 2009, Washington, D.C. – According to a recent blog entry posted on the Huffington Post by a New York City high school teacher, “Iran” has now become a verb. Below is the text of the blog entry:

FOR ANY IRANIANS:

I teach at a NYC high school, and recently one student stood up to our very intimidating principal, (something that almost never happens). When he did not get permission for what he intended another student said “Let’s go Iranian on him.” By that he meant organize a protest. And so now they “IRAN” anything they want to change.. So it has become a verb now and to “Iran” the situation is to stand up to authority, well at least here in this corner of the universe. And it is a huge bonus for me because I cannot usually get them to even pay attention to another part of the world.

Point being, even these students who get very small amounts of news equate “Iranian” with bravery and I completely agree, and wish I had that kind of intestinal fortitude.

You have our greatest admiration and respect!