Friday, July 31, 2009
Petition mohem
امروز مامورها تعادل روحی روانی نداشتن
من بعد از 22 خرداد 88 در اکثر تظاهرات و درگیریها شرکت داشتم ولی هیچگاه نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی را در این وضعیت نا متعادل ندیده بودم . امروز از مصلی به سمت میدان ولیعصر حرکت میکردیم ( بدلیل بسته بودن دربهای مصلی ) و این نیروها دایما به مردم حمله میکردن و در طی مسیر حرکت بارها موتورهایشان به یکدیگر برخورد میکرد و به روی زمین میافتادند و بعد از بلند شدن با فریاد به مردم فحش خواهر و مادر میدادند بعد با یکدیگر دعوا میکردن خصوصا نیروی انتظامی با بسیجی ها و اطلاعاتی ها و وقتی گاز اشک آور شلیک میکردن اصلا به جهت حرکت باد توجهی نداشتن و اکثرا باد گاز را بسمت خودشان میبرد بعد فرار میکردن و و بی هوا بسمتی که هیچ کس در آنجا نبود سنگ پرتاب میکردن .
وقتی یکنفر را میگرفتن با باطوم بطور وحشیانه به جانش میافتادند بعد ولش میکردن و وقتی مضروب دور میشد تازه دنبالش میکردند و وقتی نمتوانستند بگیرندش به بقیه مردم فحش خواهر و مادر میدادند و سپس خودشان فرار میکردند .
در زمان شلیک گاز اشک اور با تفنگ اصلا نمیتوانستند فاصله را تخمین بزنند و بیشتر گازهای اشک آور بر روی پشت بامهایی میافتاد که هیچ کس در آنجا نبود بعد سر اینکه چه کسی تفنگ را بگیرد و شلیک کند با هم دعوا میکردند و آنقدر عصبی میشدند که بی هدف و بدون برنامه بسمت مردم حمله میکردند وقتی مردم فرار میکردند و نمیتوانستد مردم را بگیرند به جان پیرزنها و پیرمردها عابر پیاده میافتادند بعد می ایستادند و نگاه میکردندو سپس خودشان در جهت مخالف فرار میکردند و روبروی خودشان گاز اشک آور شلیک میکردند . خلاصه حسابی گه گیجه گرفته بودند
در میدان ولیعصر حداقل 3 بار دیدم که نیروهای انتظامی با اطلاعاتی ها درگیر شده اند و کار داشت به کلت کشی میافتاد . مردومو سریع متفرق کردن که این صحنه رو نبینن . اطلاعاتی ها از همه باحال تر بودن فیلم بردارا و عکاساشون انگار داشتن از عروس و داماد فیلم میگرفتن ( میخواستن خیلی هنری باشه ) بعد سریع با موتور عقب نشینی میکردن و به یگان ویژه آمار میدادن که کی رو بگیرن بعد وقتی یگان ویژه به مردم حمله میکرد یادشون میرفت قرار بوده چه کسی رو بگیرن بعد دوباره فرار میکردن و میرفتن از اطلاعاتی ها میپرسیدن کیرو باید میگرفتن و سپس دوباره به مردم حمله میکردن . صحنه های خیلی جالبی بود و بعضی از صحنه ها خیلی دردناک . این نیروهای سرکوب گر از این بی برنامه گی و عدم موفقیت در کنترل تظاهرات حسابی عصبانی شده بودند و این عصبانیت شون رو سره هر کسی که دشتشون میافتاد خالی میکردن و بطور وحشیانه طرف رو مورد ضرب و شتم قرار میدادند و با صدای بلند ( که همه بفهمند ) فحش های ناموسی میدادن . این نشون میده نیروهای سرکوب گر حکومت اسلامی در آستانه فروپاشی سازمانی و عملیاتی قرار گرفتن و این از عملکردشون کاملا مشخصه و این چیز خوبی برای مردم آزادی خواه ایران هست . به امید آزادی هرچه سریعتر مردم ایران از دست این حکومت فاشسیت اسلامی .
.
.
Thursday, July 30, 2009
The word Iran has become a verb
The Word “Iran” Has Become a Verb
Posted by lierepublic in The Global Support. Tagged: global support, green movement, iran election. Leave a Comment
July 24, 2009, Washington, D.C. – According to a recent blog entry posted on the Huffington Post by a New York City high school teacher, “Iran” has now become a verb. Below is the text of the blog entry:
FOR ANY IRANIANS:
I teach at a NYC high school, and recently one student stood up to our very intimidating principal, (something that almost never happens). When he did not get permission for what he intended another student said “Let’s go Iranian on him.” By that he meant organize a protest. And so now they “IRAN” anything they want to change.. So it has become a verb now and to “Iran” the situation is to stand up to authority, well at least here in this corner of the universe. And it is a huge bonus for me because I cannot usually get them to even pay attention to another part of the world.
Point being, even these students who get very small amounts of news equate “Iranian” with bravery and I completely agree, and wish I had that kind of intestinal fortitude.
Iran wanted me to bear witness...and I have.
Iran wanted me to bear witness...and I have.
I am nobody, but I am somebody. Somebody who cares for and respects human life everywhere. Somebody who has endured bearing witness to the events unfolding in Iran...as if I were IN Iran. Someone who is not Iranian, has no friends who are Iranian, yet has BECOME Iranian, who FEELS like an Iranian, whose heart beats like Iranians, & who loves Iranians. I am an American, and I am angry!
If the world could hear the scream of anger in my heart for the senseless deaths & torture in Iran, everyone would be DEAF!
This is how I feel after living vicariously through the eyes of Iran's citizens. Watching the multitude of atrocities being committed against the Iranian people has burned images in my mind I will never, EVER forget. I have cried watching the murders, winced & grimaced at the sight of torture victims (past & present), grieved with the families aching with the loss of their loved one, and felt the fury of wanting revenge. I was horrified to see the thieves in the night, stealing away people while they slept soundly all the while believing they were safe. Countless arrests, executions, beatings, rapes of men AND women, people of all ages cruelly being violated. All of this while peacefully expressing a thought-That the election was a fraud! Evil abounds in the hearts of those men responsible. The world HAS to bear witness! It is our duty as humans across the globe to do so. DO SOMETHING! Even if you are re-tweeting a message someone else originated, you are playing an integral role in the greater good of things. You are raising awareness, and that is something that is greatly needed.
I want justice for Iran, freedom for Iran, human rights respected, equality and most of all freedom of the right to life. I want my scream to echo in the minds of all, because its all SO HORRIBLY WRONG that these precious things are being denied to those Iranians who greatly seek it.
Whatever God you believe in, or dont, it does not matter. We were all given one gift, and that is this life. That is what UNIFIES us all. We were all equally given a beating heart, and we all have the right to maintain that heartbeat. Therefore, we equally have to rise to support one another when hearts are being stopped. Wouldnt you want it done for yours???
Neda, Sohrab, Taraneh & every other martyr...with each bright flame that burns out, my resolve strengthens. I hear you Iran, and I am watching, & doing. I stand with you, hand in hand, heart to heart. Solidarity!
**NOTE** YOU CAN COMMENT ANONYMOUSLY FROM THE DROPDOWN MENU BELOW. WHAT ORIGINALLY STARTED OFF AS A BLOG OF MY THOUGHTS HAS TURNED INTO A COLLECTION PLACE FOR MESSAGES OF SOLIDARITY, HOPE, & UNDERSTANDING. PLEASE LEAVE A MESSAGE & SHARE. I WOULD LOVE FOR THOSE IN IRAN TO HEAR THE WORDS OF THE WORLD'S HEART'S & MIND'S. I CONSTANTLY SEED THIS, I PROMISE YOU WILL BE HEARD. SOMETIMES 140 CHARACTERS JUST ISNT ENOUGH!
~CHRISTY
Wednesday, July 29, 2009
راهنمای رفتن به بهشت زهرا
این یادداشت در یکی از وبلاگها منتشر شده و اطلاعات مفیدی را جهت چگونگی رفتن به بهشت زهرا برای شرکت در مراسم چهلم شهدای سبز در اختیار علاقمندان قرار میدهد:
میدانم بیشتر ساکنان تهران قاعدتاً دستکم یک بار گذارشان به بهشت زهرا افتاده است. ولی فکر کردم بد نیست اینها را برای کسانی که میخواهند فردا (پنجشنبه) برای چهلم شهدای ۳۰ خرداد به همراه موسوی و کروبی بروند بهشت زهرا بنویسم. شاید به درد کسی خورد:
چون ندا آقا سلطان، اشکان سهرابی، سهراب اعرابی و چندین نفر دیگر در قطعه ۲۵۷ خاک شدهاند و چندین نفر دیگر هم در قطعههای دور و بر ۲۵۷، موسوی و کروبی گفتهاند مراسم از این قطعه آغاز میشود. شاید قصد داشته باشند به قطعههای دیگر هم بروند.
این را هم بگویم که قرار است مراسم ساعت ۴ بعدازظهر شروع شود. خودتان حساب کنید که رسیدنتان ممکن است چقدر طول بکشد.
آدرس مزار تعدادی از شهدا (قطعههایشان را مطمئن هستم، اما ردیف و شماره را نه. اما اصل همان قطعه است):
ندا آقا سلطان (قطعه ۲۵۷ - ردیف ۴۱ - شماره ۳۲)
اشکان سهرابی (قطعه ۲۵۷ - ردیف ۵۰ - شماره ۱۹)
سهراب اعرابی (قطعه ۲۵۷ - ردیف ۶۲ - شماره ۲۸)
امیر جوادیفر (قطعه ۲۱۱)
راههای رفتن به بهشت زهرا
با ماشین:
برای رفتن به بهشت زهرا بهترین وسیله، ماشین شخصی است.
بهتر است هر چند نفر با یک ماشین بروید، چون بهشت زهرا شبهای جمعه خیلی شلوغ است و فردا قاعدتاً شلوغتر هم خواهد شد. پیدا کردن جای پارک هم نباید کار راحتی باشد.
اگر ماشینتان جا داشت، بقیه را سوار کنید. بخصوص در راه برگشت. برگشتن از بهشت زهرا بدون ماشین واقعاً مصیبت است. دستکم هر چند نفر را که میتوانید تا ترمینال اتوبوسها و تاکسیها یا ایستگاه مترو برسانید.
اگر از وسط شهر میروید، بزرگراه چمران را بروید پایین تا برسید به میدان جمهوری و بعد مستقیم بروید توی بزرگراه نواب. نواب را تا ته تهش بروید. اتوماتیک میفتید در یک بزرگراه دیگر به اسم تندگویان. آن را هم همینطور مستقیم بروید. از روی یک پل رد میشوید به اسم پل شهید صنیعخانی. بعد از پل، اسم بزرگراه میشود بلوار بهشت زهرا. آن را همینطور مستقیم بروید، میرسید به بهشت زهرا. یعنی واقعاً از توی چمران فقط باید مستقیم بروید.
اگر از غرب یا شرق تهران میروید بهتر است از طریق اتوبان کرج (غرب) و اتوبان بسیج و سه راه افسریه (شرق) بیفتید توی بزرگراه آزادگان و مستقیم بیایید تا برسید به پل شهید صنیعخانی (زمانی اسمش بود میدان معراج، ولی الان فکر کنم تابلوهای معراج را برداشته اند) و بپیچید روی پل به سمت جنوب. قبل از پل تابلوهای "به سمت بهشتزهرا" هم هست. بعد هم میفتید توی بلوار بهشت زهرا و مستقیم تا مقصد.
بی ماشین:
خط ۱ مترو (همان که از میرداماد شروع میشود) تا بهشت زهرا میرود. اسم ایستگاه نزدیک به این قطعهها ایستگاه شاهد (یا شهدا) است. من تا بهحال با مترو نرفتهام بهشت زهرا اما دوستانی که تجربه دارند میگویند این جور روزها اصولاً مترو وسیله خوبی نیست. کم کمش این است که کاملاً محتمل است که ایستگاه شاهد را ببندند و آن وقت کلی راهتان دور میشود. (ایستگاه بعدی ایستگاه "حرم مطهر" است که دست کم یک ربع پیاده با قطعهها فاصله دارد.)
از میدان راهآهن، هم تاکسی و هم مینیبوس برای بهشت زهرا هست. از ونک و انقلاب هم که برای راهآهن، اتوبوس و تاکسی هست. ضمن اینکه ایستگاه شوش روی خط ۱ مترو هم فاصه زیادی با راهآهن ندارد. وقتی ما بچهتر بودیم از میدان انقلاب هم برای بهشت زهرا اتوبوس مستقیم بود، اما بعید میدانم هنوز باشد.
نکتههای همینجوری:
قطعههای جدید بهشت زهرا (که این بچهها هم در همین قطعهها هستند) معمولاً تا دو سه ماه خاک و خلی هستند. یعنی در پوشیدن لباس و کفش به این دقت کنید.
این برنامه هم مثل برنامههای دیگر است. یعنی توصیههایی که در مورد آنها میشد در این مورد هم صادق است. گرمای هوا در بهشت زهرا شدیدتر از خود تهران است. آب خنک داشته باشید، ضرر نمیکنید. سیگار و سرکه و ماسک و اینها هم بیضرر است. قاعدتاً مأموران امنیتی و نیروهای انتظامی بهوفور در آن اطراف خواهند بود. این که برخورد بکنند یا نه، بحث دیگری است.
اگر با ماشین میروید بد نیست یک سیدی از آهنگهای انقلابی قدیمی و جدید بزنید. راه طولانی است و شاید توی ترافیک هم ماندید. اینجا یک سری از آهنگهای قدیمی انقلابی ۵۷ هستند و اینها هم چند تا از آهنگهای شنیدنی جدید: عمو زنجیرباف، خاشاک، شکوه آزادی، خونبها.
برنامههای جانبی:
اگر زودتر رسیدید بهشت زهرا یا بعد از تمام شدن ماجرا باز هم آنجا یودید، اینجاها هم میتوانید بروید:
من هر وقت بهشت زهرا میروم (که کم هم نمیروم) حتماً سری به قبر آقای طالقانی میزنم. وسط میدانی است در جنوب قبر شهدای هفتم تیر. قببر شهدای هفتم تیر هم وسط قطعه شهداست و یک گنبد بزرگ دارد که از دور معلوم است (و اتفاقاً معمارش موسوی بوده). قبر آقای طالقانی یک سکوی کوچک است وسط میدان که کنارش سرلشگر فلاحی و یک نفر دیگر را هم خاک کردهاند.
کمی بالاتر از قبر شهدای هفتم تیر، قبر چند نفر از فرماندهان مشهور جنگ است. چمران و همت و یکی دو نفر دیگر.
قطعه ۳۳ بهشت زهرا پر است از قبر مبارزان قدیمی که در دوره شاه کشته شدند. خسروگلسرخی و کرامتالله دانشیان (وسط قطعه)، بیژن جزبی و ۸ نفر دیگری که بهمن ۱۳۵۱ در اوین تیرباران شدند (جنوب شرقی قطعه) و تعداد زیادی از اعضای سابق چریکهای فدایی و مجاهدین که همه قبل انقلاب اعدام شدهاند (بیشتر شمال غربی قطعه).
سازگارا 7 مرداد
سلام
بامداد چهارشنبه ۷ امرداد ۱۳۸۸ و ۲۹ جولای ۲۰۰۹ میلادی
من ابتدا یک سؤال رو جواب بدم و بیام سر بحث اصلی که امروز و فردا صبح روی همین بحث اصلی متمرکز خواهیم بود و اون سؤال این است که یکی از شما نوشته که در شرق تهران درگیری بوده، بین پنجاه نفر از بسیج با نیروی انتظامی که اعضای اون بخش بسیج و فرماندهشون به نیروی انتظامی زورگویی و فحاشی میکردند و مردم چند هزار نفر جمع شدند و به پشتیبانی از نیروی انتظامی شعار دادند؛ نهایتاً بسیجیها ناچار شدند که فرار کنند و برند و مردم نیروی انتظامی رو در بغل گرفتند. سؤال این بوده که «در موارد مشابه ما چکار باید بکنیم و این مسیر چگونه است؟» به نظر من اون چه که در شرق تهران اتفاق افتاده بسیار درست بوده؛ یکی دو گزارش دیگه هم، چه مکتوب، چه به صورت فیلم، من دریافت کردم؛ از اینکه در پارهای از نقاط این اختلاف بین نیروی انتظامی و نیروهای سرکوبگری که بخشی از بسیج یا اون «نوپو» هستند، نیروهای ویژهٔ پشتیبان ولایت، پیش اومده و مردم سمت نیروی انتظامی رو گرفتند. این بسیار روش درستیست و بسیار کار درستیست. میبینید که ادامهٔ این کار داره تأثیر خودش رو میگذاره و حمایت مردم در واقع این شکافها را ایجاد میکنه و بخش بزرگی از نیروی انتظامی رو از اینکه رودرروی مردم بایسته از صحنه بیرون کرده؛ همین کار رو ما باید با بخش بزرگی از سپاه و حتی بسیج هم بکنیم و به این ترتیب این شکاف رو عمیقترش بکنیم.
اما بیام سر اصل بحثمون که امروز و فردا، هر دو روز اختصاص داره به تجمع بزرگ روز ۸ مرداد به مناسبت چهلم شهدا. این تجمع از چند جهت اهمیت داره جهت اول این است که از خون شهدای ما میترسند، از اینکه هر خانوادهٔ شهیدی یک رهبری میشه در این حرکت مردم میترسند، از اینکه رهروان این راه زیادتر بشه میترسند؛ به همین دلیل یا جنازهها رو قایم میکنند، تحویل نمیدند، یا با زور و ضرب و فشار تحویل میدند، میبرند دفن میکنند و آدرس شهدا رو پنهان میکنند، مراسم رو اجازه نمیدند و امثالهم. بنابراین در درجهٔ اول به لحاظ احترام به خون شهدامون و در درجهٔ دوم گسترده کردن این صدایی که لرزه به ارکان سرکوبگرها میاندازه، رسوندن پیام خون شهدامون، مراسم روز پنجشنبه ۸ مرداد بسیار بسیار حائز اهمیته؛ از طرف دیگه اهمیت دومش این است که ما در طول چهل روز گذشته، چهار راهپیمایی و حرکت بزرگ میلیونی داشتیم؛ هر بار که یک حرکت میلیونی اتفاق افتاده، حکومت وحشت زده شده و در ارکانش لرزه افتاده. حتماً شما هم این روزها دنبال کردید که چگونه حتی داخل وزارت اطلاعات، داخل مجلس، داخل دولت، بین دولت و رهبر، بین رئیسجمهور و وزراش، همهٔ اینها اختلاف افتاده. چگونه [این] جنایتهایی که کردند، نه فقط مردم رو ساکت نکرده، بلکه وادار کرده که حالا پس بگیرند. یکی یکی در طول چهل روز جنبش میبینید که زندان رو رهبر ناچار میشه که تعطیل بکنه، زندان کهریزک رو به احتمال زیاد، چون اسمش رو هم اعلام نکردند و این وحشیگریها، این خشونتها، وقتی که با مقاومت مردم و حرکت های بزرگ مردم مواجه شده، نشون میده که چگونه حکومت شروع میکنه به لرزیدن و شروع میکنه به ریزش کردن. فردا پنجشنبه قدم خیلی بزرگیست که اگر درست ما انجام بدیم، مطمئن باشید که یک لرزهٔ بزرگِ دیگه در درون سرکوبگرها اتفاق میافته و این طرف، روحیهٔ مردم قویتر میشه.
این رو هم فهمیدین که وقتی ما میلیونی میاییم توی خیابون و جمعیت زیاد هستیم، امکان سرکوب رو ازشون سلب میکنیم و اضافه بر این یاد گرفتیم در این چهل روز، که وقتی که در شهرهای مختلف میاند مجموعهٔ کشور حرکت میکنه، دیگه براشون امکان نداره درگیر شدن و سرکوب کردن. به همین دلیل روز پنجشنبه، شرکت همه واجبه. اما چگونه؟ برنامههای متعددی که اعلام شده، بررسیهای مختلفی که شده، از فعالین شهرهای مختلف و از نقاط مختلف، جمعبندی شده، در میون گذاشته شده، حاصلش در واقع اطلاعرسانیست که طی یک اطلاعیه، آنچه که مردم خودشون اعلام کردهاند، فعالین اعلام کردهاند، بنده و آقای مخملباف در یک اطلاعیه گنجوندیم و سعی کردیم که از یک کانال واحد به اطلاع همه برسه. لذا من خواهشم این است که بعد از این اطلاعرسانی، همهٔ کسانی که دارند زحمت میکشند، در یک جهت واحد برند و دیگه اطلاعات پراکندهای در اینترنت و جاهای دیگه توزیع نشه که تشتُّتی خدای نکرده به وجود نیاد.
فقط اسامی پونزده تا شهر غیر از تهران، جاهایی که توافق شده بوده بین فعالین اون شهرها به ما رسیده؛ همینها رو بررسی کردیم، در میون گذاشتیم و نهایی شده، در این اطلاعیه آمده. اما من مطمئنم که در خیلی شهرهای دیگه هم فعالین این تدابیر رو دارند که اطلاعش به ما نرسیده. لذا انشاءالله در حرکت بزرگ میلیونی بعدی که به احتمال زیاد، روز تحلیف و ادای سوگند رئیسجمهور قلابی خواهد بود، برای آکسیون و حرکت بعدی ما میتونیم که انسجام بیشتری به کارمون بدیم و یکدستتر و یککاسهتر حرکت کنیم.
اما من فقط این نکته رو عرض بکنم که قرار بر این است که در تهران – در چند تا شهر هم البته شهدایی آدرسشون به ما رسیده و اعلام شده، بنابراین اینی که میگم در تهران، [یعنی] در همهٔ شهرها که آشنایی با شهدا و خانههاشون و آدرسهاشون هست، این کار مشترک اتفاق میافته – چون همونجور که گفتم سرکوبگرها و کودتاچیها میخوان شهدای ما روی پنهان کنند، خانوادهها رو از چشم مردم دور کنند؛ ما باید بریم سراغشون و اونها رو در بین مردم مطرح کنیم و به تسلی خاطرشون بریم و نشون بدیم که قهرمانان ما هستند. به هر حال در تهران و همهٔ شهرها قرار بر این است که از صبحگاهان مردم بیرون که میان، هر کس سر مقبرهٔ شهدا میخواد بره، مراسمی در گورستانها اگر هستش شرکت بکنه، هرکس میخواد به منازلشون بره، گل نثار بکنند؛ در پارهای جاها قبلاً پیش اومده مردم دست پدر و مادر اون شهید رو میبوسند؛ اینها کارهاییست که به هر حال شده، همش خوبه، زیباست، گل گذاشتن جلوی خونهشون، بوسیدن دستشون و تسلی خاطر دادن بهشون؛ اینها در آدرسهایی که در همین اطلاعیه اومده، میتونه اتفاق بیفته یا اگر آدرسهای بیشتری خودتون در هر محله، هر منطقهای دارید باید که به بقیه هم اطلاع بدید و به اونها مراجعه بکنید.
بعد از اون، همه کس از همه جای شهر، مثل نهر خروشان جاری بشند به سمت مصلا که در بزرگراه رسالته و اونجا رئیسجمهور منتخب هم میاد، آیتالله عظما صانعی هم گفته میاد، پارهٔ دیگهای از علمای اعلام هم گفتند که میان و مجموعهٔ بزرگی شکل میگیره؛ در کمال آرامش، در کمال سکوت، صلحآمیز بودن جزو کار ماست و به محض اینکه ببینیم اونجا در اشغال سرکوبگرهاست، امکان درگیری داره، جایگزین در تهران خیابان ولیعصر از روبروی پارک ملت به سمت شمال تا تجریش و به سمت جنوب تا راهآهن، جایی که قبلاً هم تمرین شده برای جنبش سبز، حضور خواهیم داشت و شمع روشن خواهد شد در پیادهروها و حالا اگر جایی هم جمعیت زیاد بشه، ممکنه حتی در خیابونها به شرطی که ترافیک مشکلی نباشه. به هر حال نکتهٔ من این است که این حضور میلیونی توأم با آرامش و سبز، یک نقطهٔ بزرگی خواهد شد که یک گذار بزرگی خواهیم کرد.
ادامهٔ توضیح رو من میگذارم برای برنامهٔ فردا و در برنامهٔ صدای آمریکا هم سعی میکنم که تا اونجایی که ممکنه، امشب توضیحات رو بدم. به امید فردایی درخشان و پیروز، شاد و سرافراز باشید. [انگشتانشون رو به شکل Vگرفتند]
نامه پسندیده به خمینی در سال 62
نامه آيت الله پسنديده برادر امام خمينی به وی در تاريخ ۱۵ مرداد ۱۳۶۲
ناله ها از هر سو به گوش می رسد و نفرينش به ارباب عمايم عالمی را گرفته است. براساس آنچه هر روز مشاهده می کنيم و آن چيزهايی که به گوش ما ميرسد و خودمان احيانا در جريان آن قرار می گیریم، مردم هر ساعت دست به آسمان دارند و آرزوی بازگشت اوضاع گذشته را می کنند.آيا اين ناله ها را شما می شنويد؟ يا ماشاالله با حصاری که دور شما کشيده اند، شما هم حکايت آن چوپان را داريد که گرگ به گله اش زده بود ولی او بی خبر مشغول دوشيدن ميش مورد علاقه اش بود و هيچ از جای نجنبيد تا لحظه ای که گرگ سراغ خودش آمد. اول ميش او را به پنجه ای دريد بعد هم خودش را...روزی که در خمین و به دستور حزب جمهوری و با تمهید و توطئه ای که گمان ندارم بدور از اطلاع شما بوده، عمامه از سر من کشیدند و از هیچ اهانتی ابا نکردند، من ذره ای گلایه نکردم، که روزگار جدمان پیش چشم بود.روزی که آن سید بیچاره را که فقط قصد خدمت داشت و خود شما صد بار گفته بودید که از فرزند به من نزدیکتر است، با آن افتضاح از رياست جمهوری خلع کردند و یک بدبخت بد عاقبت را که اداره یک کاروانسرا هم از عهده اش برنمی آید به ریاست جمهوری این مملکت بزرگ و معتبر تعیین کردند، به شما گفتم این شیاطین قصد دیگری دارند و می خواهند از این عروسک برای اجرای مقاصد خود استفاده کنند.اما شما به جای گوش دادن به این حرفهای مصلحانه رو در هم کردید و حتی حرمت برادر بزرگ را هم رعایت ننمودید. من که مثل عقیل بن ابوطالب مال و جا و مقام نخواسته بودم که شما حکم به داغ کردن دلم دادید و سر پیری اهانتی به من روا داشتید که در زمان شاه هم کسی جرات اعمال آن را نداشت..روزی که دستور دادید همه صندوقها را به نام علی آقا خامنه ای باز کنند، من و دو سه آدم دلسوز که حداقل یکیشان، یعنی شیخ علی آقا تهرانی بیست سال شاگرد خاص و مورد محبت شما بود، به شما نوشتیم که این انتخاب ایران را بر باد میدهد، گوش نکردید وحالا میبینید آنچه نباید میدیدید.این همه خونها ریخته شد، اینهمه جنایات وقوع پیدا کرد که از ذکر آن به خود میلرزم که مبادا قطره ای از این خونها به سبب اخوت (برادری) من و شما دامن مرا بگیرد، فقط برای اینکه شما به جای گوش سپردن به آنها که هم به اسلام و هم به ایران علاقه مند بودند، گوش به شیاطین دادید.
شما چگونه بر مسند ولایت مینشینید؟ آن سادات عالیقدری را مثل حاج آقا حسن قمی، سبط آن افتخار ازلی تشیع، حاج آقا حسین قمی طاب ثراه و آقای حاج سید کاظم شریعتمداری، مرجع بر حق شیعه مولا علی را به آن خفت خانه نشین می کنید و مرجعیت را از آنها سلب می کنید، از آنها که خود با اشک و ناله های من بیست سال پیش حکم مرجعیت شما را امضاکردند و به شاه دادند تا از آزار و توهین به شما ممانعت شود.شما خود بهتر از هر کسی می دانید که من از ابتدا با مداخله روحانیون در امور کشوری و لشگری مخالف بودم و به شما گفتم وقتی ما مصدر کار شویم اگر کارها مطابق خواست مردم نباشد همه نفرت متوجه ما خواهد شد و در نهایت اسلام ضرر خواهد دید .آیا امروز نتیجه ای بجز این حاصل شده است؟ این مردمی که در راه اسلام از جان می گذشتند و در زمان شاه از فکلی و بازاری و دانشجو و زن، شعایر دینی را محترم میداشتند، امروز نه به دین توجهی دارند و نه برای شعایر دینی ارزشی قایلند. آنها میگویند اگر دین این است که اولیا جمهوری اسلامی اعمال می کنند بهتر است ما کافر باشیم و اصلا اسم مسلمان روی ما نباشد.با سیاستهای غلط جمعی منبری و مدرس که از اداره خانه خودشان هم عاجزند، امروز ایران به نهایت ذلت و خواری در دنیا افتاده است. حتی یک دوست برای ما باقی نمانده است. من با چند روحانی شیعه پاکستانی اخیراحرف میزدم آنها از وضع ایران گریه می کردند و می گفتند در کشور ما سابق شیعه مقام و ارزشی داشت ولی حالا ما تا اسم تشیع را می آوریم، می گویند لابد مثل ایران.
آقای حاج آقا صدر به من می گفت مردم لبنان، که در غیبت آقا موسی صدر چشم به ایران داشتند امروز خیلی از ایران زده شده اند. این چه معنا دارد که ما اسلحه از اسراییل بخریم و بعد از جنگ با اسراییل و تحریر جنوب لبنان سخن بگوییم.بنده در مورد جنگ و مسایل آن حرف نمی زنم که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است، فقط می گویم آیا به گوش شما نمی رسد که بعضی از نور چشمیها چه دست اندازیها به بیت المال مسلمین به اسم و جنگ و کمک به جنگ زدگان کرده اند.بیش از ۳ ماه است بنده برای دیدن شما وقت خواسته ام ولی دفتر شما مرتب می گویند وقت ندارید. آنوقت هر روز ملای فلان ده و دادستان بهمان قصبه را به حضور می پذیرید. چون لابد به جز مدح و ثنا نمیگویند و بدبختانه شاید چون خداوند تبارک به من لسان مداحی نداده حتی باید از برادر خود محروم بمانم.بنده گمان دارم که با ارسال این نامه لابد تضییقات و گرفتاریها برای ما بیشتر خواهد شد ولی چون چند روزی است که حس می کنم هر لحظه ممکن است که حق تعالی آرزویم را اجابت کند و اجازه ترک این جهنم فانی را عنایت فرماید، لذا به عنوان وصیت یا توصیهو یا خداحافظی برادری با برادرش این جملات را نوشتم..شما وصیت نامه می نویسید و برای خود جانشین تعیین می کنید پس چرا یکباره اسمش را نمی گذارید سلطنت اسلامی به جای جمهوری، مگر رسول اکرم جانشین توی وصیت نامه تعیین کرد؟ بجز اینکه مولا علی را که معصوم و منتخب الهی بود به مردم عرضه داشت. شما کدام معصوم را در اطرافتان می بینید؟ شیخ علی مشکینی را که کراهت نفس او کاملا از منظرش هویداست ؟بله کدام معصوم را دیده اید؟۱۴ قرن مردم تشخیص می دادند که کدام مرجع اعظم است و کدام یک از علما قابل احترام و اعتماد.حال روزنامه ها یک روزه یک شیخ را آیه العظمی می کنند و دیگری را افقه الفقها.آن شیخ گیلانی جلاد آیت الله می شود و دسته دسته ثقه الاسلام و حجه الاسلام از کارخانه حکومتی بیرون می آید.اسمش را هم گذاشته اند حکومت جمهوری اسلامی، و مسرورید که حکم خدا را در زمین اجرا کرده اید؟خوشا به سعادت آنها که همان روزهای نخست رفتند و این روزها را ندیدند.من نیز دیر و زود می روم تنها وحشتم برای شماست.خداوند همه را به راه راست هدایت کند.
۲۵ شوال ۱۴۰۳ قمری قم
مرتضی پسندیده
خروج بیش از 18 میلیارد دلار از کشور!!!!!!!ـ
(تا ویدیوش رو نبینید باورتون نمیشه!!ـ)
هیجده میلیارد دلار پول و طلا نیم با کامیون از ایران به ترکیه منتقل شد هنگام ورود به ترکیه این کامیون از طرف ماموران گمرگ مورد بازرسی قرار گرفت و آنان با بیست تن طلا و با انبوهی از دلارهای آمریکائی به ارزش هیجده میلیارد دلار و نیم مواجه شدند این خبر بعنوان بمب خبری به سرعت در ترکیه منتشر شد بنا بر رسانه های خبری این نقدینه متعلق به اسماعیل صفریان تبعه ایران می باشد
فیلم افشاگریهای رسانه های ترکیه
————-
چیزی فراتر از کودتا
چهارشنبه هفتم مرداد 1388
18.5 میلیارد دلار به راحتی آب خوردن از کشور بیرون می رود. عدد به حدی بزرگ است که شاید قابل تبدیل به ریال نباشد. عدد به حدی بزرگ است که این بار به هیچ مافیایی نمی چسبد جز خزانهء رسمی کشور. دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی ما این روزها به جمع آوری خس و خاشاک مشغولند و وقت رسیدگی به چنین مسألهء پیش پا افتاده ای را ندارند.
این روزها همه چیز خوب و امیدوار کننده است. دولتی داشتیم که معلوم نبود 300 میلیاردش را کجا خرج کرده. دولتی داریم که با تقلب در یک انتخابات سر کار آمده. مجلسی داریم که فرقی با هویج ندارد. پلیسی داریم که تفاوتی با چماق ندارد. زندانی داریم که زنده تحویل می گیرد و مرده تحویل می دهد و حکومتی داریم که تا گردن در لجن فرو رفته.
و اینک یک تاجر بی نام نشان! ایرانی، 18.5 میلیارد دلار پول و طلا را از مسیر قانونی کشور خارج می کند و توسط دولت ترکیه توقیف می گردد و به همت رسانه های ترک ما هم خبردار می گردیم. پول و طلا فعلا در خزانه داری ترکیه است و ایران بزرگ غرق در لجن.
عماد بهاور آزاد شد
به گزارش روابط عمومی نهضت آزادی ایران آقای مهندس عماد بهاور ، عضو دفتر سیاسی و رئیس شاخه جوانان نهضت آزادی ایران و عضو شورای مرکزی کمپین موج سوم که در جریان اعتراضات بعد از انتخابات ریاست جمهوری به صورت غیر قانونی بازداشت شده بودند شامگاه چهار شنبه پس از ۴۶ روزایستادگی و تحمل زندان با تبدیل قرار بازداشت آزاد شدند.
بهاور بعد از آزادی توسط خانواده و اعضای شاخه جوانان نهضت آزادی مورد استقبال قرار گرفت.
فراخوان میلیونی برای 8 مرداد
ساعت 16 فردا موسوي و كروبي به بهشتزهرا ميروند
قلم نيوز ( سايت رسمي ميرحسين موسوي ) :
حضور كروبي و موسوي بر مزار شهداي رويدادهاي اخير
قلم - مهدي كروبي و ميرحسين موسوي با حضور بر مزار شهداي ٣٠ خرداد در چهلمين روز شهادت آن عزيزان، ياد وخاطره شان را گرامي مي دارند .
مهدي كروبي و ميرحسين موسوي با حضور بر مزار شهداي ٣٠ خرداد در چهلمين روز شهادت آن عزيزان، ياد وخاطره شان را گرامي مي دارند . به گزارش قلم نيوز به دنبال عدم ارايه مجوز از سوي وزارت كشور براي برگزاري مراسم چهلم جان باختگان حادثه ٣٠ خرداد در مصلي بزرگ دفاتر كروبي و موسوي اعلام كردند كه مهدي كروبي و ميرحسين موسوي با حضور بر مزار جان باختگان حوادث اخير در كنار خانواده هايشان ياد وخاطره انان را گرامي مي دارند . اين مراسم عصر پنج شنبه (فردا) ساعت ١٦ بر سر مزار جان باختگان حادثه ٣٠ خرداد برگزار مي شود .
--------------------------
سحام نيوز ( پايگاه اطلاع رساني حزب اعتماد ملي ) :
حضور كروبي و موسوي بر مزار شهداي ٣٠ خرداد
سحام نيوز : مهدي كروبي و ميرحسين موسوي با حضور بر مزار شهداي ٣٠ خرداد در چهلمين روز شهادت ان عزيزان ياد وخاطره شان را گرامي مي دارند .
سحام نيوز : مهدي كروبي و ميرحسين موسوي با حضور بر مزار شهداي ٣٠ خرداد در چهلمين روز شهادت ان عزيزان ياد وخاطره شان را گرامي مي دارند . به گزارش سحام نيوز به دنبال عدم ارايه مجوز از سوي وزارت كشور براي برگزاري مراسم چهلم جان باختگان حادثه ٣٠ خرداد در مصلي بزرگ دفاتر كروبي و موسوي اعلام كردند كه مهدي كروبي و ميرحسين موسوي با حضور بر مزار جان باختگان حوادث اخير در كنار خانواده هايشان ياد وخاطره انان را گرامي مي دارند . اين مراسم عصر پنج شنبه (فردا) ساعت ١٦ بر سر مزار جان باختگان حادثه ٣٠ خرداد برگزار مي شود .
-------------------------
ساعت 16 فردا موسوي و كروبي به بهشتزهرا ميروند
آفتاب: مهدي كروبي و ميرحسين موسوي با حضور بر مزار كشتهشدگان روز ٣٠ خرداد به مناسبت چهلمين روز درگذشت آنان خاطرهشان را گرامي ميدارند.
به گزارش گروه سياسي آفتاب، پايگاه خبري حزب اعتمادملي به نقل از دفاتر كروبي و موسوي اعلام كرد، مهدي كروبي و ميرحسين موسوي با حضور بر مزار جان باختگان حوادث اخير در كنار خانوادههايشان ياد و خاطره آنان را گرامي ميدارند.
بر اساس اين گزارش، اين مراسم عصر پنج شنبه (فردا) ساعت ١٦ بر سر مزار جان باختگان حادثه ٣٠ خرداد برگزار ميشود.
گفتني است، پيش از اين كروبي و موسوي براي ساعت 18 روز پنجشنبه نيز فراخواني را جهت حضور در مصلي تهران منتشر كرده بودند.
--------------------------
مادر سهراب اعرابي: در مراسم چهلم شهدا شركت خواهم كرد
مادر سهراب اعرابي با صدور اطلاعيهاي اعلام كرد كه در مراسم چهلم شهداي جنبش سبز شركت خواهد كرد. متن اين اطلاعيه را بخوانيد:
به نام پروردگار هستي بخش
بني آدم اعضاي يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
دهان به دهان شنيده ام و در خبرها خوانده ام كه آقاي موسوي و كروبي در تلاش هستند تا براي بزرگداشت شهداي حوادث اخير در مصلي تهران برنامه سوگواري برگزار كنند.
اين درحالي است كه برگزاري بزرگداشت جمعي براي همه جان باختگان حوادث بعد از انتخابات، وظيفه اي است كه بردوش تمامي مسوولان اجرايي، نظارتي و مديريتي اين مملكت است كه تا كنون نيز در برگزاري آن تعلل كرده اند. حال كه اين دو شخصيت سياسي قدم جلو گذاشته اند و چنين برنامه متين و مناسبي را پيشنهاد داده اند، بنده نيز به عنوان مادر يك شهيد بي گناه انتظارم آن است كه مسوولان امكانات لازم را براي اين امر مهم فراهم نمايند.
ضمنا پنج شنبه چهلم نداي عزيز است، من مادر سهراب اعرابي در اين مراسم شركت خواهم كرد.
پروين فهيمي
هفتم مرداد 1388
--------------------------
بي بي سي :
موسوي و كروبي عصر پنجشنبه به مزار كشتهشدگان ۳۰ خرداد ميروند
روشن كردن شمع در يكي از تجمعات پس از انتخابات به ياد كشته شدگان
پس از آنكه وزارت كشور ايران درخواست ميرحسين موسوي و مهدي كروبي را براي برگزاري مراسم چهلم كشته شدگان خشونت هاي اخير در مصلاي تهران رد كرد، اين دو نامزد معترض انتخابات رياست جمهوري ايران گفته اند كه عصر روز پنجشنبه بر مزار اين كشته شدگان حاضر خواهند شد.
سحام نيوز، وبسايت رسمي حزب اعتماد ملي كه مهدي كروبي دبيركل آن است روز چهارشنبه ۷ مرداد نوشت كه دفتر مهدي كروبي و دفتر ميرحسين موسوي اعلام كرده اند كه عصر پنجشنبه "با حضور بر مزار جان باختگان حوادث اخير، در كنار خانواده هايشان ياد و خاطره آنان را گرامي مي دارند".
روز پنجشنبه ۸ مرداد دقيقا چهل روز از حوادث روز ۳۰ خرداد تهران كه در آن تعدادي از معترضان به نتايج دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ايران كشته شدند، مي گذرد.
مقامات رسمي تعداد كشته شدگان حوادث آن روزها را حدود ۲۰ نفر اعلام كردند اما مخالفان دولت مي گويند كه تعداد كشته شدگان بيش از اينها است.
يكي از كشته شدگان سرشناس حوادث روز ۳۰ خرداد، ندا آقا سلطان است كه چهره او به يكي از نشانه هاي اعتراضات موسوم به جنبش سبز تبديل شده است.
پيش تر خانواده ندا گفته بودند كه روز پنجشنبه مراسمي را بر سر مزار او در بهشت زهرا برگزار خواهند كرد.
ميرحسين موسوي و مهدي كروبي روز يكشنبه 4 مرداد در نامه اي به وزير كشور در خواست كرده بودند مجوز برگزاري مراسمي براي يادبود كشته شدگان حوادث اخير براي عصر روز پنجنشبه در مصلاي تهران صادر شود.
در نامه آنها آمده بود كه اين مراسم "بدون ايراد سخنراني و با استماع به تلاوت آيات كلام الله مجيد" برگزار خواهد شد و از شركت كنندگان در آن درخواست خواهد شد كه در سراسر مراسم با سكوت "اداي احترام" كنند.
اما وزارت كشور ايران اين درخواست را رد كرد.
محمود عباس زاده مشكيني، مدير كل سياسي وزارت كشور گفت: "در اين ايام براي هيچ فرد و گروهي از جريانات مختلف سياسي كشور مجوز برگزاري تجمع و راهپيمايي صادر نشده است."
او در مورد دلايل رد اين درخواست گفت كه تقاضاي برگزاري تجمع بايد از سوي "گروه هاي قانوني" و از يك هفته قبل، هم به صورت كتبي و هم حضوري تسليم وزارت كشور شود. اما درخواست آقايان موسوي و كروبي روز شنبه يا يكشنبه ارسال شده بود.
اين مقام وزارت كشور همچنين افزود كه اين درخواست "نه با امضا نماينده گروه سياسي - بلكه با امضاي دو نفر از كانديداهاي رياست جمهوري دهم كه با اقبال اكثريت راي دهندگان مردم ايران مواجه نشده اند، از جايگاه شخصيت حقيقي به وزارت كشور ارسال شده است".
وي افزود: "....در اين خصوص طبق عرف ملت ايران مجلس ترحيم توسط بستگان متوفي در مساجد محل و منطقه برگزار مي شود."
اين درحالي است كه بسياري از خانواده هاي كشته شدگان در جريان خشونت ها مي گويند دولت از برگزاري مراسم ختم و عزاداري براي آنها در مساجد و حتي سالن هاي خصوصي جلوگيري مي كند.
آقاي موسوي روز دوشنبه در يك سخنراني شديداللحن در تقبيح خشونت ها، درخواست خود را براي برگزاري مراسم يادبود قربانيان تكرار كرد.
او گفت: "با اين كار دولت را در معرض امتحان قرار داديم، ما نميخواهيم كاري كنيم، سخنراني هم نداريم، فقط ميخواهيم از مصلايي كه با هزينههاي صدها ميليارد توماني ساخته شده، يك استفادهاي كنيم، همان ۱۳ ميليوني كه شما ميگوييد، اينها هم حقي دارند نسبت به اين مصلي كه از پول آنها ساخته شده.....اجازه دهيد ما جمع شويم و فقط قرآن بخوانيم."
اشاره او به ۱۳ ميليون رايي بود كه وزارت كشور مي گويد آقاي موسوي در انتخابات آورده است.
آقاي موسوي خود را برنده واقعي انتخابات مي داند و برگزاركنندگان انتخابات را به تقلب متهم مي كند، اتهامي كه برگزار كنندگان آن را رد مي كنند.