Monday, July 27, 2009

بدبینی به روسیه بی جا نیست

روسیه چه در زمانی که روسیه بود – پیش از انقلاب اکتبر – چه در دوره شوروی و چه در زمان فروپاشی آن نظام، همیشه نسبت به ایران جفا کرده است؛ حتی اگر بخواهیم این تعبیر را پیرزنانه تلقی کنیم. جفای روسها نسبت به ایران در بزنگاههای مختلف خودش را نشان داده است.


روسیه در بزنگاههای مختلف تاریخی میتوانسته به نفع ایران عمل کند ولی هیچگاه چنین نکرده است. نزدیکترین بزنگاه در زمان معاصر به دوره دکتر محمد مصدق برمیگردد؛ زمانی که ایران یازده تن طلا از روسیه بابت محاسبه کرایه خط آهن ایران در جنگ دوم طلبکار بود. در شرایطی که ایران صنار پول نداشت و خزانه اش خالی بود و در محاصره و فشارهای اقتصادی و سیاسی انگلیس قرار داشت، روسیه می توانست با پرداخت آن بدهی مشکلات ایران را برطرف کند.

در آن زمان مشکلات ایران نسبتا محدود بود و میشد جمعیت کم و زیربناهای محدود کشور را با آن یازده تن طلا رفع و رجوع کرد. اما روسیه آن را به مصدق نداد و به شکل حیرت آوری بعد از کودتا به زاهدی تقدیم کرد. یعنی امروز زاهدی آمد و چند ماه بعد از آن طلاها به او تقدیم شد. دیگر در زمان کودتای 28 مرداد بود. وقتی از حزب توده پرسیدند که چرا با آن همه توان سیاسی و نظامی که در اختیار داشتی، به نفع مصدق عمل نکردی و به میدان نیامدی، جواب داد که ما این قصد را داشتیم که کاری بکنیم ولی سفارتخانه دولت شوروی امروز و فردا کرد و...

باید بگوییم اگر پشت سازمان حزب توده یک اندیشه ملی و ایرانی و غمخوار کشور وجود داشت - نمی گویم اندیشه ای شوونیستی بلکه ایران خواهانه – دیگر چه نیازی به اذن دولت شوروی وجود داشت! حزب توده یک حزب بود و رهبر داشت و یک سازمان منظم اجرایی و بزرگ. چرا باید سفیر شوروی به او دستور می داد تا به نفع کشور خودش دست به عمل بزند و بر ضد کودتا بایستد؟ و بعد از آن قضایا روسیه در جریان انقلاب اسلامی هم تمام امکاناتش را در اختیار سیستمی گذاشت که اصلا به لحاظ ایدئولوژیکی هیچ نزدیکی و سازگاری با آن نداشت؛ یک سازمان کاملا دینی با یک اندیشه کاملا ضد دینی چه مناسبتی داشت جز اینکه بگوییم تنها داشتند زمینه هایی را میساختند.

البته جمهوری اسلامی متوجه موضوع شد و گوش آنها را کشید و قلع و قمعشان کرد. امروز را هم داریم به چشم میبینیم و به همین دلیل است که اگر فرد ایرانی نسبت به روسیه بدبینی پیدا کرده است، باید آن را کاملا درست و بجا بدانیم. چه اتفاقی میافتد که در جریان نماز جمعه، بلندگوی رسمی نماز شعار مرگ بر انگلیس سر میداد و مردم مرگ بر روسیه میگفتند و اتفاقا وزن همان شعار را تقلید میکردند.

گریزی هم به ماجرای دریای خزر میزنیم که وجه اقتصادی و استراتژیکی و قدرتی دارد و عملکرد روسیه و رفتار سوال برانگیز ما مزید بر علت میشود تا آن شعار جدید سر داده شود.
شاید خرده حساب هایی وجود دارد که ما نمی توانیم حق خود را بستانیم وگرنه دلیلی وجود ندارد که این طور قافیه را به آنها واگذار کنیم. اینکه بخواهیم به بهانه تقابل با غرب به شکلگیری جبهه شرق کمک کنیم و روسها و چینیها را به خواستههایشان برسانیم ارتباطی با منافع ما پیدا نمیکند. اینها ناشی از کوتاهبینیهای سیستم حکومتداری ماست. در آغاز انقلاب اسلامی - که مصادف شد با فروپاشی شوروی - تمام جمهوری های آسیای میانه در حوزه تمدنی ایران قرار داشتند و عاشقانه در این سودا بودند که سنت ها و فرهنگ های ایرانی را بگیرند و در خود هضم کنند.

مساعدترین زمان برای ما به وجود آمد تا ارتباطهای لازم را برقرار کنیم و آن فرهنگ خفته مشترک را دوباره احیا کنیم. آنها آغوشی باز داشتند اما ما جوابشان را ندادیم. حتی جواب کلنگی به آنها دادیم. مثلا آنها از ما ادبیات فارسی میخواستند ولی ما ادبیات عرب برایشان میفرستادیم. آنها خودشان قرآن داشتند و ما باید چیزی را به آنها میدادیم که نداشتند. متاسفانه ما سیاستهایی ملی در آنجا پیاده نکردیم و نتوانستیم آن مرکزیت فرهنگی را ایجاد کنیم.

به دنبال یکسری ایدئولوژی های غیر مترقی رفتیم و به نظر من، برنده اصلی در این میان ترکیه بود که مدارس و رسانه های خود را گسترش داد و امروز می بینیم که تاجیک ها چطور برای رسیدن به فرهنگ و تمدن جدید، به این مدارس روی می آوردند؛ در حالی که خاستگاه و ریشهای ایرانی دارند. روسیه چه در زمان تزاری، چه در دوران شوروی و چه در دوره ظاهرا دموکراتیک امروز، بر ضد منافع ایران عمل کرده و چشمش به منافع و داشتههای ایران بوده است.

منبع: سایت دیپلماسی ایرانی

No comments:

Post a Comment