نوشته الهه کولایی
روابط ایران و روسیه اساسا روابطی است که در طول چند قرن گذشته فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کرده است. در واقع همجواری دو کشور سبب شکلگیری روابط گسترده بین آنها شدهاست، به ویژه که برای دولت روسیه تزاری و حتی شوروی، ایران همواره از اهمیت ویژهای برخوردار بود. هرچند ملاحظات سیاسی و اقتصادی همواره در حال تحول بوده است، ولی به هر شکل این روابط به شکل پایدار برای هر دو کشور حائز اهمیت باقی ماند. علیرغم اینکه تصور میشد با فروپاشی اتحاد شوروی این روابط وارد فاز جدیدی شود و جمهوری اسلامی ایران از دید مقامات غربگرای روسی در جهت تامین منافع روسیه نتواند نقش موثری ایفا کند، اما تحولات بعد از فروپاشی به سرعت نشان داد که دولت جمهوری اسلامی ایران میتواند برای روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز نقش بسیار سازندهای را برعهده بگیرد. نقش ایران در پایان بخشیدن به جنگ داخلی تاجیکستان و خویشتنداری نسبت به مسائل مسلمانان در چچن از جمله موارد بسیار مهم برای مسکو در تنظیم روابط با تهران بود.
بدبینیهای تاریخی برآمده از روابط دو کشور در موارد گوناگون مانند قراردادهای گلستان (1813) و ترکمنچای (1828) و پس از آن ماجرای نفت شمال و اشغال ایران (1947-1946) بعد از فروپاشی شوروی نیز ادامه یافت.
به این ترتیب بدبینیها نسبت به اهداف و سیاستهای روسیه در ایران، پس از فروپاشی به طور جدی باقی ماند، که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در رژیم حقوقی دریای خزر خود را به نمایش گذاشت. بدبینی ناشی از سیاستهای تناقضآمیز روسیه در این حوزه با چشماندازهای تاریک تاریخی همراه شد. بر همین اساس شرایط برای تغییر نگرش مردم ایران نسبت به روسیه با چالشهای جدی مواجه شد. مساله رژیم حقوقی دریای خزر به زودی به یکی از شواهد عدم دگرگونی سیاستهای روسیه در قبال ایران و تکرار الگوهای تاریخی در روابط دو کشور تبدیل شد. عدم تحویل به موقع نیروگاه اتمی بوشهر به سهم خود بر بدبینی های برآمده از تاریخ روابط دو کشور افزود و انگاره سوء استفاده روسیه از ایران را شدت بخشید.
در شرایط افزایش فشارهای بینالمللی و تقابل مستمر ایران با امریکا، روابط با روسیه همواره رو به گسترش بوده است. در پاسخ به افزایش فشارها از سوی غرب بهویژه امریکا، نزدیکی دو کشور همواره افزایش پیدا کرده است، اما موضوع اهداف و سیاستهای روسیه در ایران و اساسا مقاصد مقامات مسکو در توسعه روابط با ایران و چگونگی این روابط، همواره با حساسیت ویژهای در ایران دنبال شده است. همان گونه که اشاره شد نوع رفتار تناقضآمیز روسیه در مورد رژیم حقوقی دریای خزر، تنها گذاشتن جمهوری اسلامی ایران در حمایت از رژیم مشاع در این دریاچه و حرکت به سوی تقسیم منابع زیر دریاچه با قزاقستان و آذربایجان، این بدبینیهای تاریخی را شدت بخشید.
در پرتو دگرگونی در سیاست خارجی روسیه که با افزایش تقابل با امریکا و حتی افزایش اختلافات با کشورهای اروپایی همراه شد، روابط تهران و مسکو از اهمیت بیشتری برخوردار شد. یکی از مهمترین مباحث روسیه با غرب فرآیند دموکراتیکسازی در این کشور بود که به سرعت و پس از نخستین سالهای پس از فروپاشی ابهامات جدی را برانگیخت. مساله گلوله باران خانه سفید_ پارلمان روسیه _ در مسکو در سال 1993، پس از آن حمله به چچن در سال 1994 و سپس ادامه این روند در جنگ دوم چچن، ترور و از میان بردن روزنامهنگاران شجاع در این کشور، که به افشای مفاسد میپردازند، حتی تلاش برای ترور مخالفان دولت روسیه در خارج از این کشور مانندليتويننکو در لندن از جمله شواهدی بوده، که روند دموکراتیک سازی در روسیه را به طور جدی مورد تردیدهای شدید قرار داده است. البته پاسخ ولادیمیر پوتین، در برابر این انتقادها، ارجاع منتقدان و مخالفان به تاریخ روسیه و ویژگیهای دموکراسی در روسیه است.
بنابراین این ویژگی ها درمورد ایران، در سالهای اخیر و پس از دوران اصلاحات، گذشته از علایق استراتژیک، منطقهای و فرامنطقهای که ایران و روسیه را به یکدیگر نزدیک ساخته با توجه به روند چالشهای فراروی دموکراتیکسازی در ایران، از منظر عوامل داخلی نیز به توسعه و تحکیم این روابط کمک کرده است. پس از انقلابهای رنگین در گرجستان، اکراین و قرقیزستان، مقامات مسکو بر این باور بودند که امریکاییها در پی گسترش این انقلابها در درون خود روسیه هم هستند. با اجرای سیاستها و اقدامات بازدارنده از سوی مسکو این روند مهار شد. از آنجا که در ایران هم محافظهکاران مخالفان خود را به دست داشتن در برنامهریزی برای انقلابهای مخملین متهم میسازند، زمینههای داخلی هم به سرعت این نزدیکی های منطقه ای و بین المللی را تقویت کرده است. مخالفان خواسته های مردم به زیربناها و تجارب ارزشمند انقلاب اسلامی توجه ندارند، که انقلابی بود که مردم با نافرمانی مدنی و با تمسک به الله اکبر بر رژیم تا بن دندان مسلح شاه و مورد حمایت امریکا و اتحاد شوروی، پیروز شدند.
تلاش ایران برای پیوستن به سازمان شانگهای و کسب حمایت چین و روسیه، که الگوهای مورد توجه مسئولان جمهوری اسلامی در شرایط کنونی را در فرآیند توسعه کشور دنبال میکنند، باید در همین زمینه مورد تحلیل قرار گیرد. آنها تلاش میکنند صرفا بر مسائل اقتصادی تمرکز کنند و از باز کردن فضای سیاسی به شدت جلوگیری کنند. آخرین مثال در این زمینه سرکوب خونین مسلمانان در سین کیانگ چین از سوی دولت چین و اعمال سیاستهای مشابه از سوی دولت روسیه در قبال همه نیروهای مخالف و بهویژه جداییطلبان در منطقه قفقاز است، که زمینههای تقویت فزاینده روابط تهران با مسکو و پکن را در سالهای اخیر فراهم کرده است.
این روند برای همه مدافعان و طرفداران دموکراسی در ایران نگران کننده و غیر قابل قبول بوده است. به همین دلیل شاهد بودیم که در نماز جمعه اخیر تهران درحالی که بلندگوها مردم را به شعار "مرگ بر امریکا" دعوت میکردند مردم با شعار "مرگ بر روسیه" پاسخ میدادند. مردم آثار و عوارض اتحاد روزافزون تهران با مسکو و پکن را در مقابله با فرآیندهای دموکراتیکسازی لمس میکنند، بنابراین نسبت به آن واکنش نشان میدهند. حضور احمدی نژاد در نشست پیمان شانگهای در مسکو بلافاصله پس از برگزاری انتخابات و تبریک دیمیتری مدودف به او، در شرایطی که نتایج انتخابات از سوی میلیون ها ایرانی مورد اعتراض قرار داشت، برای بسیاری از آنان یادآورمقاومت حکومت ایران در برابر مشروطه طلبان با حمایت روسیه بود.
No comments:
Post a Comment