Wednesday, July 22, 2009

سازگارا 31 تیر

سلام

بامداد چهارشنبه ۳۱ تیرماه ۱۳۸۸ و ۲۲ جولای سال ۲۰۰۹ میلادی.

من قبل از اینکه به بحث تظاهرات دیروز، روز ۳۰ تیرماه و نقاط مثبت و منفیش بپردازم، چندتا سؤال رو خیلی سریع جواب بدم. سؤال اول که برای من نوشتند این است که «گاهی در تظاهرات ما یک بسیجی رو، یک لباس شخصی رو دستگیر می‌کنیم، می‌تونیم بگیریمشون و بچه‌های جنبش سبز اینها رو می‌گیرند، چیکار کنیم باهاشون؟» بلافاصله باید مدارک شناساییشون، همهٔ اطلاعاتی رو که باهاشون هست رو بگیرید که بعداً بشه منتشر بکنید، کارتشون، هویتشون و اگر اسلحه‌ای دارند، اگر بیسیم دارند، بیسیمشون رو می‌شه گرفت، به مکالمات اونها گوش کرد و گذاشت روی اینترنت، آنچنان که قبلاً گذاشتند؛ بقیه هم مطلع می‌شند اینها به همدیگه چی می‌گند و اگر اسلحه هم دارند، اگر فرصت هست همون جلوی روشون می‌شه اسلحه رو باز کرد، خرابش کرد و بهشون نشون داد که اونها ما رو با اسلحه می‌کشند ولی ما با اسلحه اونها رو نمی‌کشیم؛ یا اگر هم ازشون می‌گیرند از بین ببرند که بهشون هم اعلام شه که کسی با اسلحه دیگری رو نمی‌کشه؛ اگر هم امکانش نیست که هیچ‌چی. مهم این است که اطلاعاتش و هویتش گرفته بشه، بعد هم رهاش کنیم بره و بهش هم نشون بدید که جنبش مسالمت‌آمیز و صلح‌جویانهٔ ملت ایران اهل خشونت‌ورزی و آدم‌کشی نیست و اونها هم باید تجدیدنظر کنند.

سؤال دوم، برای من نوشته بودند که (درواقع سؤال نیست اخباره) از بچه‌های هواپیمایی نوشته بودند ما با کمیته‌هایی که داریم، اعتصاب به سبک ایتالیایی رو در پاره‌ای بخش‌ها شکل دادیم. بنابراین ممکن است که هواپیماها تأخیر پیدا بکنند و به دلیل (ظاهراً یا واقعاً) نقص فنی یا به موقع نرسیدن امکانات و طول کشیدن پراسیجرها (procedures) و روش‌هایی که دارند. از من خواستند که پیشاپیش به ملت بگیم، شما هم به دیگران بگید که اگر هواپیماهایی تأخیر داشت، احتمال زیاد بدند که بچه‌های جنبش سبز این کار رو کردند و دارند از ملت پیشاپیش عذرخواهی می‌کنند؛ ولی بدونید که اگر به سبک ایتالیایی تأخیرها و کندی‌هایی در کار هواپیما پیدا می‌شه، این در خدمت اهداف کلان جنبشه.

سؤال دیگه این است که «فصل فوتبال داره شروع می‌شه، آیا توی استادیوم بریم؟» حتما،ً این اون اصل کلیه که هرجا تجمعی هست، قانونیه، به خصوص اگر اونها هم هستند (حالا فوتبال که بچه‌های این طرف بیشتر هم هستند) می‌ریم، زمین فوتبال هم سبزه بنابراین می‌تونیم بریم استادیوم رو سبز بکنیم و این باعث خواهد شد که لیگ فوتبال، یک جای مناسبی برای ما می‌شه که تجمع قانونی و بزرگی داریم که هر هفته، هر روز در مسابقات لیگ در تمام شهرها می‌تونیم حضور داشته باشیم؛ دوربین تلویزیون هم هست و شعارهای سبز جنبش رو، پرچم‌های سبز جنبش رو می‌تونیم نشون بدیم؛ کاغذ سبز می‌تونیم آماده کرده باشیم، از روی سکوها خورده‌کاغذ بریزیم که قشنگ روی هوا چرخ بخوره همه ببینند و هر ابتکار دیگه‌ای که خودتون بهتر از من می‌دونید. برای اینکه حضور جنبش سبز رو نشون بدید گاهی هم می‌شه V نشون داد و امثالهم.

اما میام سر سؤال اینکه پنجشنبه‌ها که قرار بود تظاهرات به سبک ایرانی باشه، ساعت پنج همه از خونه بیاند بیرون، فقط مهم این است که در خونه نمونند. در تهران و سایر شهرستان‌ها به خصوص پنج بعدازظهر پنجشنبه بیاند بیرون، قدم بزنند، راه برند، بستنی بخورند، سینما برند، پارک برند؛ اما هرجا هم که جمعیتی بود، امکان داشت، شعاری به نفع جنبش بدند، ماشینی اگر می‌تونه بوق بزنه، V نشون بده، جوان‌ها دسته می‌شند شعاری بدند، فیلم بگیرند، عکس بگیرند؛ وقتی پخش باشند در همه جا، هیچکس هم کاریشون نمی‌تونه بکنه و همه همدیگه رو می‌بینند. سؤال شده بود که «آیا این کار رو ادامه بدیم؟» به نظر من حتماً بهتره بکنیم. این کار بی‌ضرریست، کار خوبیست که هر پنجشنبه می‌شه تکرار کرد، ضمن اینکه یک حضور گسترده هم هست. اصولاً توی خونه نموندن و بیرون اومدن خودش نیروی مردم رو اضافه می‌کنه. وقتی هم به‌خصوص به همدیگه اسم شب جنبش رو که V هستش یا رنگ سبز هستش یا دوتا شعار جنبش هست بدند، همه از همدیگه نیرو می‌گیرند.

همینجا هم بگم در گروه‌های مختلف داره به تدریج مطرح می‌شه، فکر هم می‌کنم که به نتیجه برسه؛ از حالا بدونیم این پنجشنبه نه، پنجشنبهٔ آینده، هشتم مردادماه، چهلم ندا و سایر شهدای جنبشه که در سی خرداد شهید شدند؛ بزرگداشت شهدای جنبش در همهٔ روزهاست و بچه‌ها از زوایای مختلف برنامه‌هایی رو دارند پیشنهاد می‌کنند که شاه‌بیتش اومدن توی خیابونه، همون ساعت پنج؛ گل گذاشتن در محل شهادت شهداست؛ (پاره‌ای کسایی که می‌خوان) به بهشت‌زهرا رفتنه، به خونهٔ شهدا رفتنه و شاه‌بیتش هم این است که وقتی هوا تاریک می‌شه، همه شمع روشن بکنند؛ در خیابون‌های اصلی حداقل یک شمع، ممکنه چندین شمع روشن بکنند و سراسر شهرهای ایران رو با شمع نورباران بکنند و درواقع شام‌غریبان شهدا. حالا من دارم تفصیلش رو دنبال می‌کنم، وقتی خبرهاش بزرگ‌تر و پخته‌تر بشه، طبیعتاً بیشتر به اطلاع خواهد رسید. از حالا فقط خواستم گفته باشم که این پنجشنبه، همون تظاهرات به سبک ایرانیمون رو می‌تونیم در همه جا داشته باشیم؛ اما از حالا بدونیم که احتمالاً پنجشنبهٔ بعدی یک همچون برنامهٔ بزرگداشت شهدای جنبش رو خواهیم داشت.

اما بیام سر تظاهرات دیروز ۳۰ تیر که پاره‌ای سؤالات روی اون هست و برای اینکه من توضیح بدم، یکی دو تا نکتهٔ کوچیک رو بگم. دیروز دیده شد که آدم‌هایی رو گذاشتند که از روی پل عابر پیاده، عکس یا فیلم از بچه‌ها می‌گیرند؛ اولین کار و مهم‌ترین کار این است که ما هم یک گوشه‌هایی رو انتخاب کرده باشیم، به‌خصوص از اونها که فیلم می‌گیرند فیلم بگیریم، ولو صورتشون رو پوشوندند فیلم بگیریم و این فیلم‌ها رو بگذاریم روی اینترنت؛ بالاخره قابل شناسایی می‌شند. چون اینهایی که فیلم می‌گیرند عناصر اطلاعاتی و اطلاع‌رسونی هستند که خیلی واجبه که شناخته بشند. بنابراین اگر دیدید یک کسایی دارند فیلم می‌گیرند، عکس می‌گیرند، بدون اینکه در خطر بیفتید حتماً ازشون فیلم و عکس بگیرید، ولو صورتشون رو هم پوشوندند. خود نفس این کارشون دیدنیه و روی اینترنت قرار بگیره و به اطلاع همه برسه، باعث خواهد شد که اونها هم حساب کار خودشون رو می‌کنند.

اما سؤال این بود که «چرا کودتاچی‌ها در میدون هفت تیر خشونت ظاهراً بیشتری کردند، سعی کردند قدرت‌نمایی بکنند و چر اصلاً فیلم می‌گیرند و این کارها رو می‌کنند؟» ببینید استراتژی محوری کودتاچی‌ها این است که اول فکر کردند اگر آقای خامنه‌ای بیاد انگشتش رو در نمازجمعه تکون بده و تهدید بکنه، همه می‌نشینند سرجاشون و بعد هم شنبهٔ خونین، شنبهٔ ۳۰ خرداد، فکر کردند اگر بکشند، خون بچه‌ها روی کف خیابون، آسفالت داغ خیابون بریزند، مردم می‌ترسند، می‌نشینند خونه‌شون. این رو امتحان کردند، تأثیری نکرد! نه فقط مردم ننشستند خونه‌شون، بلکه فعال‌تر اومدند میدون. الان تصورشون، استراتژی محوریشون این است که فعالین رو دستگیر بکنند، هرچه بیشتر بگیرند؛ جنبش سازمان‌ناپذیر می‌شه و می‌تونند که به این ترتیب از تعداد تظاهرکننده‌ها کم بکنند. ما باید کار برعکس رو بکنیم، یعنی استراتژی ما باید نشون بده که هر حلقهٔ زنجیر رو که می‌گیرند، ده تا حلقهٔ زنجیر دیگه فعال می‌شه و تظاهرات بزرگ‌تر و متعددتر و متنوع‌تر اتفاق میفته. این اون چیزیست که اونها رو وادار به تجدیدنظر می‌کنه و می‌فهمند که اصلِ اشکالِ کارشون، خود کودتا کردن، خود بی‌لیاقتی و خود حرف‌های آقای خامنه‌ای و احمدی‌نژاده که بیش از همه مردم رو عصبانی می‌کنه و میاره توی خیابون. بنابراین یک سری تاکتیک‌ها در خنثی کردن این استراتژی محوری اونها (که شناسایی فعالین و دستگیری هست) و کار متقابل ماست که می‌مونه برای جلسه‌های بعدی که بهش می‌پردازیم و توضیح می‌دیم.

تا فردای دیگه شاد و پیروز و موفق باشید. به امید فردایی روشن [انگشتانشون رو به شکل Vگرفتند]

-----------------------------------------------------------------

سلام

بامداد سه‌شنبه ۳۰ تیرماه ۱۳۸۸ و ۲۱ جولای سال ۲۰۰۹ میلادی

با صحبت‌های دیروز آقای خامنه‌ای و پافشاری ایشون بر مواضع قبلیش، فرصت خوبی برای جنبش به‌وجود اومده که خودش رو، بچه‌ای رو که به دنیا اومده، بارورتر، بالغ‌تر و محکم‌تر بکنه. ایشون با پافشاری بر اینکه حتی کسایی رو که حرف نمی‌زنند تهدید کرد، هرچه بیشتر کمک می‌کنه به اینکه نیروی پشت سرش ریزش بکنه (که کرده) و چهار نفر مثل پسرش و چند تا آخوندهای هم‌سن پسرش که در رأس این کارهای اطلاعاتی و ضربتی سپاه قرار گرفتند، براش باقی مونده و یک تعدادی هم آدم‌کش. در عوض صف جنبش در این طرف باید از این فرصت و فضایی که هست، بتونه استفاده بکنه؛ همون بحثی که دیشب می‌کردیم: عمق و وسعت دادن در اقشار مختلف، در شهرهای مختلف و در آکسیون‌های جدید و ابتکاری‌تر بتونیم که بارورتر و منسجم‌تر بشیم.

اما چند تا مطلب هست که به ترتیب عرض بکنم. یک سؤالیست که مدت‌ها مطرح شده که «آیا روی اسکناس‌ها ما یک علامتی چیزی بنویسیم خوبه؟» پاسخ این است که بله، خیلی هم خوبه! حداقلش، با ماژیک یک دونه V سبز روی اسکناس کشیدن، نشون می‌ده که این اسکناس از دست یکی از بچه‌های جنبش عبور کرده؛ بنابراین وقتی دست دیگران می‌ره، رسانهٔ ما خواهد شد. حالا بعضی‌ها پیشنهاد کردند که شعارهای دیگه بنویسند، حرف‌های دیگه بنویسند؛ اون رو دیگه خود دانید. ولی به نظر من حداقلِ، با یک دونه ماژیک سبز یک دونه V کشیدن روی اسکناس، کاملاً اسکناس رو پیام‌آور جنبش خواهد کرد و کار خوبی هم هست؛ به خصوص که اسکناس در این حجم زیاد هست و خیلی مبادلات هم نقدی انجام می‌شه، بنابراین این می‌تونه رسانهٔ خیلی خوبی باشه.

سؤال دیگه این بوده که ۳۰ تیر، شب سر ساعت نه، همه با هم وسایل پرمصرف برقی رو به پریزهای برق بزنند. به این ترتیب اون کاری که یک بار سر صحبت آقای احمدی‌نژاد شد، شبکه رو لرزانش بکنند که اونها ناچار بشند برای حفظ شبکه که collapse نکنه، نیفته و یک مرتبه خاموشی بزرگ داده نشه، بعضی بخش‌ها رو خاموشی بدند و به این ترتیب کاملاً محرز می‌شه که فشار مردم روشون میاد. البته من شخصاً نگرانیم این است که سر ساعت نه، همه نتونند باهم این کار رو بکنند و رسانهٔ ما به قدر کافی نباشه که همه رو خبررسانی کنیم که سر اون ساعت همه انجام بدند. ولی اگر این تصمیم باشه و جمعیتی بخواد این کار رو بکنه، کار بدی نیست؛ شاید به هر حال یک پیام‌رسانی باشه. حداقل اونهایی که مسئول هستند در جریان قرار می‌گیرند و مرکز دیسپاچینگ(توزیع) برق ناچار می‌شه که واکنش نشون بده.

البته قرار قبلیمون این بود که هرگاه آقای خامنه‌ای، آقای احمدی‌نژاد و یا از این «اعتراف-شو»ها بخواد از تلویزیون پخش بشه، همه با هم این کار رو بکنند که اونها هم براشون هزینه داشته باشه اگه بخوان بیان و توی تلویزیون بنشینند و سخنرانی بکنند یا از این «اعتراف-شو»ها پخش بکنند. اما حالا در یک روز دیگه‌ای اگر چنین تصمیمی باشه و همه بخوان باهم این کار رو بکنند، نکته‌ایست که به نظر من عملیه و تجربه هم نشون داد که قابل انجامه. مهمش این است که ما چقدر تونسته باشیم خبر رو به همه برسونیم.

اما در خصوص آکسیون‌های جدید و ابتکاری که دیشب صحبت کردیم؛ امروز من اطلاع خیلی خوبی پیدا کردم و اون این بود که کمیتهٔ مادران عزادار، مادران شهدای جنبش ما تشکیل شده و این کمیته در پارک‌های تهران، تا اینجا اطلاع موثقی که به من دادند پارک ملت، پارک لاله و پارک شهر در سه نقطهٔ شمال و مرکز و نسبتاً جنوب‌تر (البته پارک شهر، مرکز رو به جنوب) و احتمالاً پارک‌های دیگه که هر چه قدر تعدادش و اسامیش معلوم شه خدمتتون خواهم گفت، هر روز از ساعت هفت تا هشت بعدازظهر اجتماع می‌کنند (این ساعتیست که ندا و سهراب شهید شدند)، لباس سیاه تنشون می‌کنند و گل دستشون می‌گیرند. برای اینکه اگر نیروی انتظامی اومد و خواست بهشون حمله بکنه، به اونها گل بدند و این جور هم که گفته‌اند، اوایل حمله هم کرده‌اند، حتی مادران داغدار ما رو کتک هم زدند؛ اما به تدریج که اینها گل دادند و کاری نکردند، دیگه الان میاند گلشون رو می‌گیرند و می‌رند و شرمشون میاد که مادر داغدار و مادر شهید رو کتک بزنند.

به همین دلیل از همه درخواست کردند که به این پارک‌ها یا پارک‌های دیگه‌ای که بعداً به تدریج اعلام می‌شه و حتی در شهرستان‌ها به یاد شهدا و همدردی با مادران داغدار، هرکس علاقه داره در ساعت هفت تا هشت بعدازظهر بره به پارک؛ اگر می‌تونه لباس سیاه تنش کنه بهتره (برای اینکه همبستگیش رو بهتر نشون داده) و یک شاخه گل یا یک گل کوچیک هم دستش باشه خوبه؛ برای اینکه اگر نیروی انتظامی بیاد، گل بده. گفتند که اگر کسی شمع هم بتونه دستش بگیره خوبه، به نشونهٔ اینکه عزاداریم و برای شهدامون شام‌غریبان گرفتیم. به نظر می‌رسه آکسیون خیلی خوبیست و مداومتش خیلی خوبه؛ به خصوص اینکه مسئله الان فقط شهدای ما نیست، مفقودینمون هم هست. زندانی‌هایی هست، از خانم‌ها مثلاً «شادی صدر» رو که نشون کرده بودند، در نمازجمعه شکار کردند و دستگیر کردند؛ بابت اذیتی که ممکنه بکنندش همه نگران هستند.

این همبستگی که از جانب ملت ابراز بشه، این پیوستن به مادران، هم اونها رو دلگرم می‌کنه و تسلیت می‌ده، هم عرق شرم رو بر پیشونی سرکوب‌گرها بیشتر می‌نشونه و وجدان اونها رو معذب‌تر می‌کنه و هم اینکه مقطعیست که همبستگی بیشتر، یکپارچگی بیشتر و مشارکت بیشتر رو نشون می‌ده. به هر حال این آکسیونیست که به راه افتاده و خواهش من هم این است که هر کس که می‌تونه، هفت تا هشت بعدازظهر، پارک ملت، پارک لاله، پارک شهر بره؛ با لباس سیاه و گل، اگر حالا با لباس سیاه هم می‌ترسه، همین‌طوری هم بره شرکت بکنه، کمک کرده. تا پارک‌های بیشتری هم که اعلام بشه خدمت شما خواهم گفت. همین‌طور هم درخواست مادران عزادار این است که در شهرستان‌ها هم این اتفاق بیفته.

کار دیگه این است که گشودن جبهه‌های جدید جلوی صدا و سیما، به‌خصوص جلوی دادستانی انقلاب در چهارراه معلم در تهران و یا در شهرستان‌ها جلوی دادگاه انقلاب، تجمع برای زندانی‌ها و یا جلوی وزارت کشور (چون شایعاتی هم هست که در زیرزمین وزارت کشور هم پاره زندانی‌ها رو ممکنه موقتاً نگه داشته باشند) و جلوی پزشکی قانونی که پشت پارک شهره و کنار شهرداری تهران هست، اونجا کمیتهٔ مادران مفقودین شکل گرفته و قراره که تجمع بکنند. اینها نقاطیست که به نظر من اولویت خوبی داره الان که اگر تجمعاتی روزانه باشه و می‌شه که به این آکسیون‌ها هم اضافه شد.

عرضم رو تموم بکنم و تا فردا شما رو به خدا می‌سپارم؛ به امید پیروزی؛ شاد و سرافراز و موفق باشید. [انگشتانشون رو به شکل V گرفتند]


No comments:

Post a Comment