سبزپوشان زیر رنگین کمانی از عقاید هفت رنگ
بعدازظهر دیروز دو نشست در مقابل مقر سازمانملل برگزار شد. در این نشستها، حامیان و میزبانان این اعتصاب غذا در میان صدها تن از ایرانیانی که نه تنها از امریکا، بلکه از آلمان، وین، ملبورن، کانادا و دیگر شهرهای جهان گرد هم آمده بودند، حاضر شدند تا با جنبش سبز ایران و زنان و جوانان سرزمین مادریشان و با زندانیان سیاسی اعلام همبستگی کنند.
در نشست اول چهرههایی همچون رضا براهنی، شاعر و نویسنده شهیر ایرانی؛ شیرین نشاط؛ مهدی سحرخیز، فرزند عیسی سحرخیز؛ علی بنوعزیزی و خواننده بنام پاپ ایرانی خانم گوگوش و دیگران به ایراد سخنرانی پرداختند و نامه محسن مخملباف خطاب به اکبر گنجی نیز قرائت شد. در نشست دوم، احمد کریمی حکاک، نهضت فرنودی، شهره آغداشلو، مهرانگیز کار، حمید دباشی و چند تن دیگر سخنرانی کردند.
آنچه بیش از همه چشم و گوشها را حیرتزده میکرد، گردهم آمدن طیف گستردهای از قشرهای مختلف فرهنگی، سیاسی، هنری و ادبی در کنار یکدیگر بود. دیدن نام رضا براهنی و خانم گوگوش و نوام چامسکی روشنفکر پر آوازه امریکایی و شهره آغداشلو هنرپیشه ایرانی-امریکایی هالیوود که در سال 2001 کاندیدای جایزه اسکار بود، و شان پن و رابرد ردفورد در کنار اکبر گنجی، مبارز سرسخت راه آزادی، بیشتر به داستانهای گابریل گارسیا مارکز و داستانهای رئالیسم جادویی میماند. اما دیروز در مقابل سازمان ملل، رئالیسم، سخن گفتن از احقاق حقوق حقه شهروندان ایرانی و به ویژه حقوق زندانیان سیاسی بود و جادوی رنگ سبز. سبزی از آن نسلی نو که همه را واداشته بود فارغ از ایدهها و ایدئولوژیها و دیدگاهها در کنار هم جمع شوند و درباره آینده این جنبش به گپ و گفت بنشینند.
دیروز هر گوشه و کنار خیابان مقابل مقر سازمان ملل متحد پر بود از حلقههای روشنفکرانه و جدلهای شیرین و سرسخت سیاسی و مرور آنچه نسل پیشین کرده و میراث به جا گذاشتهاش برای این نسل نو و آنچه این نسل خواهد ساخت برای نسلهای بعد و آینده پیش روی این نهضت.
سخنران اول این مراسم اما رضا براهنی بود که گفتوگوی اختصاصی و کوتاه «موج سبز آزادی» را با او میتوانید در بخوانید. علی بنوعزیزی، مدیر مدرسه مطالعات خاورمیانه و مطالعات اسلامی کالج بوستون، دیگر سخنران این جمع، پس از اعلام شگفتی از تکثر موجود میان افراد حاضر در این نشست، گفت: صدها نفر از ایرانیان امروز در این جا جمع شدهاند تا از مردم جهان بخواهند به صدای آنها گوش بدهند. وی در ادامه صحبتهایش دولتهای چین، روسیه و ترکیه را مورد خطاب و نقد قرار داد و گفت: من در زمان انتخابات در ترکیه بودم و هنوز چند ساعت از اعلام نتایج نگذشته بود که دولت ترکیه به آقای احمدی نژاد پیام تبریک فرستاد. او به ویژه طرف صحبتش را ترکیه قرار داد و گفت: چگونه است شما که در مقابل رفتار ستمگرانه اسرائیلیان ایستادید و منتقد دولت چین در برابر اعمال خشونت علیه اقلیت اویغور بودید، درباره انتخابات ایران با چنان سرعتی و چنین عجولانه پیام تبریک فرستادید؟
منصور فرهنگ نیز در سخنانی با خاطرنشان کردن این نکته که این تازه گام اول ماست، خواستار فرستادن نماینده ویژه سازمان ملل برای رسیدگی به وضعیت حقوق بشر در ایران شد و گفت: برای برونرفت از بحران فعلی، همه ما به نهادهای قدرتمند و مستقلی احتیاج داریم که بیایند و این وضعیت را بررسی کنند.
گوگوش بدون تردید یکی از ابژههای نسلی نسل جوان سالهای قبل از انقلاب در ایران بوده است. بارها برایم پیش آمده پا به خانهای جدید بگذارم و در گوشه ای، روی دیوار آشپزخانهای، پشت در کمدی، جایی هنوز عکسی قدیمی از گوگوش را ببینم که از روزنامه با دقت جدا شده و با اینکه گرد زمان بر رویش نشسته، اما هنوز آنجاست. گوگوش پس از انقلاب در ایران ماند و سختی ماندن و آوازهخوان نبودن را به غم راه دور و غربت خرید و خانهنشین شد. او که اکنون ساکن امریکاست و چند سالی است خواندن را از سر گرفته، پیش از این نیز با ارسال نامهای، با این اعتصاب غذا اعلام همبستگی کرده بود. گوگوش از مادران داغدار گفت و جنازههای به خون نشسته و آزادی. اما شیرینی ماجرا آنجا بود که صحبتش را با یکی از ترانههایش تمام کرد، با این مضمون که: "مثل کوهیم، دل ما اما نمیلرزه!"
دیروز بسیاری از سخنرانان با یادآوری روزهایی که برای آزادی زندانیان سیاسی رژیم شاهنشاهی در همین مکان گرد هم آمده بودند، تاریخ را ورق زدند و بسیاری بر آنچه سالهاست بر گرده مردمان این سرزمین سنگینی میکند، اشاره کردند. احمد کریمی حکاک، استاد و موسس مرکز زبان فارسی دانشگاه مریلند، از جمله کسانی بود که با یادآوری این روزها و خاطرات زمانهای دیگری که با یاران در مقابل سازمان ملل جمع شده بودند، پرداخت.
اما از یک استاد دانشگاه ساکن امریکا که مایل به نام بردن از اسمش نبود،از نقش و نقدی که می توان درباره روشنفکران داشت، پرسیدم و او گفت: روشنفکران ایرانی پس از انقلاب، رفته رفته از مسائل درون جامعه ایران فاصله گرفتند و متاسفانه نسبت به جامعه بدبین شدند. او اشاره میکند به کتابهایی که در سالهای اخیر با سوء ظن و بدبینی نسبت به مردم نوشته میشد و اضافه میکند: اما مردم در پروسه بعد از انتخابات نشان دادند که این خود مردم هستند که خودشان را رهبری میکنند و صدایشان را به گوش همه میرسانند. امروز این مردم هستند که به روشنفکران امید دادند و آتشی در دلشان انداختند تا در کنار هم جمع شوند و امیدوارم اتفاقات امروز باعث شود تا آنها به خودشان بیایند. او در انتها اضافه کرد که مردم ایران در صد و بیست سال اخیر، از زمان نهضت تنباکو تا انقلاب مشروطیت و تا انقلاب اسلامی و حتی دوم خرداد، نشان دادند که کمتر اشتباه میکنند و در فکر ساختن جامعهای آبادتر و آزادتر هستند. مردم آنهایی هستند که خودشان به خودشان امید میدهند و در واقع این روزها نه تنها روشنفکران ایران که روشنفکران جهان را هم به شگفتی انداختهاند. این استاد دانشگاه امیدوار بود که شاید این اتفاق باعث شود روشنفکران بیشتر به واقعیات امپریک جامعهشان، امپریک به معنای جایی که مردم در آن زندگی میکنند، توجه بیشتری نشان دهند.
در میان جمع اما «طاهر احمد زاده» یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی مذهبی آمده بود که در دو دوره پهلوی و جمهوری اسلامی به زندان رفته، از پایهگذاران جریان ملی- مذهبی ایران و از یاران قدیمی آیتالله طالقانی بوده است. با اعلام حضور او، همه به احترام برخاستند. از او که امروز نیز در این مراسم و به نشان همبستگی حضور خواهد یافت، دعوت شده است تا چند کلمه ای با جمع صحبت کند.
مهرانگیز کار، فعال حقوق زنان و جامعه مدنی که تا چندی پیش در ایران زندگی میکرد و از زمره برجستهترین وکلای ایرانی است، هم دیروز یکی از سخنرانان بود و مسائل و مشکلات زندانیان سیاسی را به لحاظ حقوقی توضیح داد. او که خود مدتی را به عنوان زندانی سیاسی در بند بوده است، و خانواده زندانی سیاسی بوده و وکالت پروندههای زندانیان سیاسی بسیاری را بر عهده داشته است، اذعان داشت با مسائلی که زندانیان سیاسی با آن روبهرو هستند، به خوبی آشناست. او به قانون جدیدی که موجب میشود کانون وکلای دادگستری که از استقلال برخوردار است، زیر مجموعه قوه قضاییه شود، اشاره کرد و آن را خطری جدی علیه استقلال حقوق و امر وکالت در ایران دانست. او گفت: باید همه تلاشمان را بکنیم تا جلوی تداوم خشونت در جامعه را بگیریم. او همچنین گفت: تا پیش از این، زندانیان سیاسی ما صاحب حق و حقوقی بودند و حقوقشان محترم شمرده میشد و یکی از این حقوق، حق داشتن وکیل بوده است که مطابق قانون قضایی جمهوری اسلامی، تکلیف دفاع را بر عهده داشته است و این مهمترین حقی است که زندانیان ما امروز از آن بیبهره شدهاند. مهرانگیز کار گفت: نه تنها زندانیان ما از حق دفاع محروم شدهاند، بلکه وکلای ما را نیز به نیروهایی بیدفاع بدل کردهاند، به طوری که وقتی وکیلی در ایران میپذیرد تا وکالت و دفاع از عقیده و اندیشه و وجدان کسی را به عهده بگیرد، خود بیش از هر کس دیگری میداند که چه راه سختی پیش روی او خواهد بود و چه مسائلی برایش پیش خواهد آمد. او به وکلای دربند، از جمله عبدالفتاح سلطانی، دادخواه و شادی صدر اشاره کرد و گفت: اینها از این جمله وکلا بودهاند و امروز خودشان در زندان هستند و کسی هم خبر از اتهامشان ندارد. او ادامه داد: امروز زندانهای ایران پر شده از کسانی که تنها به نتایج پس از انتخابات اعتراض داشتهاند و خواستار بهرهمند شدن از حقوق مدنیشان بودهاند. او در ادامه اشاره کرد که وضعیتهای پیش آمده، نمونههای بارز نقض حقوق بشر است، و افزود: مهمترین خواسته امروز کسانی که مقابل سازمان ملل جمع شدهاند، این است که مراقب حقوق کسانی باشند که از کمترین حقوق دفاعی برخوردار نیستند.
او سپس به جنبش سبز ایران اشاره کرد و گفت: وقایعی که در ایران رخ میدهد، نگرانکننده است، ولی همه ما امیدواریم. برای همین همه به پا میخیزیم و میگوییم ایرانی هستیم! او به حضور این همه دختر و زن جوان در صحنه مبارزات اخیر اشاره کرد و گفت: این صحنهها باعث شده ما ایمان بیاوریم که دوران تاریخ مذکر ایران که نقشآفرینان و نویسندگانش همه مذکر بودهاند، به سر آمده است.
یکی دیگر از سخنرانان به این اشاره کرد که ایران مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته و اکنون به مرحلهای از رشد و تکامل رسیده که آزادی بیان در آن معنا پیدا کرده است. او اشاره کرد که آزادی بیان، مادر تمام آزادیهاست و به این اشاره کرد که جامعه ایران و مردم ایران جامعهای رنگارنگ هستند و اگر جامعه از مساله مبارزه برای آزادی بیان عبور کند، ما از سبز عبور خواهیم کرد و به رنگین کمان خواهیم رسید.
خلاصه کلام و سخن تمام سخنرانان اما یک نکته بود: آزادی بیقید و شرط همه زندانیان سیاسی، عقیدتی و مذهبی ایران و تلاش برای جلوگیری از تداوم خشونت در ایران.
در حاشیه اولین روز از مراسم اعتصاب غذای ایرانیان در برابر مقر سازمان ملل نیز طوماری خطاب به بانکیمون، دبیرکل سازمان ملل متحد، به امضای حضار رسید که از وی خواسته شد برای رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی و آزادی بیقید و شرط آنان، نماینده ویژهای را به ایران بفرستد. همینطور تنی چند به اجرای زنده موسیقی پرداختند، از جمله فرامرز اصلانی که آهنگی برای جنبش سبز خواند، تا طنین صدای صلح طلبشان را به گوش کسانی که ابایی برای خون و خشونت ندارند برسانند.
ج. دی. سالینجر که نسل من او را با ناطور دشت و شخصیت نامیرای هولدن میشناسد، کتابی دارد به نام دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم. دیروز در میان ازدحام جمعیت و میان فریادها و خشمهای فروخورده و دلتنگیهای ایرانیان از دولت و بساط قدرت، نقاشی ایرانی هم حضور داشت که تمام روز را در خیابان چهل و هفتم نیویورک مشغول خلق و تصویر تابلویی از موج سبز ایران در اطراف میدان آزادی بود. در نقاشی او، حلقههایی از دختران و پسران گرد میدان آزادی جمع شده بودند و پلاکاردهای «ایرانم را آزاد کنید» و «من ندا هستم» در دست جوانان بود. او با تصویر خلقالساعه اثرش و کشیدن تصویر میدان آزادی در حاشیه خبابان نیویورک، گویی جمعیت حاضر را هم به یکی دیگر از آن حلقههای جمعیت معترض در ایران متصل کرد.
در انتها زرد پوشانی که داوطلبانه مسئول تدارکات شده بودند، دور هم جمع شدند. پشت تیشرتهایشان مهر سبزی حک شده بود با مضمون «آزادی ایران» و در جلوی آن نوشته شده بود: «داوطلب». آنها دور هم جمع شدند و یکصدا سرود «یار دبستانی» را خواندند. ترانه «یار دبستانی» که از صحن دانشگاههای تهران تا خیابانهای تهران و شهرهای ایران و کمی دورتر به نیویورک و پاریس و مالزی و ... تمام این مسیر طولانی را با ما آمده است، نماد راهی است که نسل من در آن گام میزند.
اما دیشب سالروز تولد یکی از این زردپوشان هم بود، که همه برایش جشن تولد گرفتیم و یکی از شمعهایی را که برای یادبود قربانیان روشن گذاشته بودیم، به او دادیم تا فوت کند. به او گفتم: میخواهم گزارش را با آرزوی تو تمام کنم. با خنده جوابش این است: «این که تابلو است! آزادی ایران و آزادی همه زندانیای سیاسی!»
No comments:
Post a Comment