سلام
بامداد سهشنبه ۳۰ تیرماه ۱۳۸۸ و ۲۱ جولای سال ۲۰۰۹ میلادی
با صحبتهای دیروز آقای خامنهای و پافشاری ایشون بر مواضع قبلیش، فرصت خوبی برای جنبش بهوجود اومده که خودش رو، بچهای رو که به دنیا اومده، بارورتر، بالغتر و محکمتر بکنه. ایشون با پافشاری بر اینکه حتی کسایی رو که حرف نمیزنند تهدید کرد، هرچه بیشتر کمک میکنه به اینکه نیروی پشت سرش ریزش بکنه (که کرده) و چهار نفر مثل پسرش و چند تا آخوندهای همسن پسرش که در رأس این کارهای اطلاعاتی و ضربتی سپاه قرار گرفتند، براش باقی مونده و یک تعدادی هم آدمکش. در عوض صف جنبش در این طرف باید از این فرصت و فضایی که هست، بتونه استفاده بکنه؛ همون بحثی که دیشب میکردیم: عمق و وسعت دادن در اقشار مختلف، در شهرهای مختلف و در آکسیونهای جدید و ابتکاریتر بتونیم که بارورتر و منسجمتر بشیم.
اما چند تا مطلب هست که به ترتیب عرض بکنم. یک سؤالیست که مدتها مطرح شده که «آیا روی اسکناسها ما یک علامتی چیزی بنویسیم خوبه؟» پاسخ این است که بله، خیلی هم خوبه! حداقلش، با ماژیک یک دونه V سبز روی اسکناس کشیدن، نشون میده که این اسکناس از دست یکی از بچههای جنبش عبور کرده؛ بنابراین وقتی دست دیگران میره، رسانهٔ ما خواهد شد. حالا بعضیها پیشنهاد کردند که شعارهای دیگه بنویسند، حرفهای دیگه بنویسند؛ اون رو دیگه خود دانید. ولی به نظر من حداقلِ، با یک دونه ماژیک سبز یک دونه V کشیدن روی اسکناس، کاملاً اسکناس رو پیامآور جنبش خواهد کرد و کار خوبی هم هست؛ به خصوص که اسکناس در این حجم زیاد هست و خیلی مبادلات هم نقدی انجام میشه، بنابراین این میتونه رسانهٔ خیلی خوبی باشه.
سؤال دیگه این بوده که ۳۰ تیر، شب سر ساعت نه، همه با هم وسایل پرمصرف برقی رو به پریزهای برق بزنند. به این ترتیب اون کاری که یک بار سر صحبت آقای احمدینژاد شد، شبکه رو لرزانش بکنند که اونها ناچار بشند برای حفظ شبکه که collapse نکنه، نیفته و یک مرتبه خاموشی بزرگ داده نشه، بعضی بخشها رو خاموشی بدند و به این ترتیب کاملاً محرز میشه که فشار مردم روشون میاد. البته من شخصاً نگرانیم این است که سر ساعت نه، همه نتونند باهم این کار رو بکنند و رسانهٔ ما به قدر کافی نباشه که همه رو خبررسانی کنیم که سر اون ساعت همه انجام بدند. ولی اگر این تصمیم باشه و جمعیتی بخواد این کار رو بکنه، کار بدی نیست؛ شاید به هر حال یک پیامرسانی باشه. حداقل اونهایی که مسئول هستند در جریان قرار میگیرند و مرکز دیسپاچینگ(توزیع) برق ناچار میشه که واکنش نشون بده.
البته قرار قبلیمون این بود که هرگاه آقای خامنهای، آقای احمدینژاد و یا از این «اعتراف-شو»ها بخواد از تلویزیون پخش بشه، همه با هم این کار رو بکنند که اونها هم براشون هزینه داشته باشه اگه بخوان بیان و توی تلویزیون بنشینند و سخنرانی بکنند یا از این «اعتراف-شو»ها پخش بکنند. اما حالا در یک روز دیگهای اگر چنین تصمیمی باشه و همه بخوان باهم این کار رو بکنند، نکتهایست که به نظر من عملیه و تجربه هم نشون داد که قابل انجامه. مهمش این است که ما چقدر تونسته باشیم خبر رو به همه برسونیم.
اما در خصوص آکسیونهای جدید و ابتکاری که دیشب صحبت کردیم؛ امروز من اطلاع خیلی خوبی پیدا کردم و اون این بود که کمیتهٔ مادران عزادار، مادران شهدای جنبش ما تشکیل شده و این کمیته در پارکهای تهران، تا اینجا اطلاع موثقی که به من دادند پارک ملت، پارک لاله و پارک شهر در سه نقطهٔ شمال و مرکز و نسبتاً جنوبتر (البته پارک شهر، مرکز رو به جنوب) و احتمالاً پارکهای دیگه که هر چه قدر تعدادش و اسامیش معلوم شه خدمتتون خواهم گفت، هر روز از ساعت هفت تا هشت بعدازظهر اجتماع میکنند (این ساعتیست که ندا و سهراب شهید شدند)، لباس سیاه تنشون میکنند و گل دستشون میگیرند. برای اینکه اگر نیروی انتظامی اومد و خواست بهشون حمله بکنه، به اونها گل بدند و این جور هم که گفتهاند، اوایل حمله هم کردهاند، حتی مادران داغدار ما رو کتک هم زدند؛ اما به تدریج که اینها گل دادند و کاری نکردند، دیگه الان میاند گلشون رو میگیرند و میرند و شرمشون میاد که مادر داغدار و مادر شهید رو کتک بزنند.
به همین دلیل از همه درخواست کردند که به این پارکها یا پارکهای دیگهای که بعداً به تدریج اعلام میشه و حتی در شهرستانها به یاد شهدا و همدردی با مادران داغدار، هرکس علاقه داره در ساعت هفت تا هشت بعدازظهر بره به پارک؛ اگر میتونه لباس سیاه تنش کنه بهتره (برای اینکه همبستگیش رو بهتر نشون داده) و یک شاخه گل یا یک گل کوچیک هم دستش باشه خوبه؛ برای اینکه اگر نیروی انتظامی بیاد، گل بده. گفتند که اگر کسی شمع هم بتونه دستش بگیره خوبه، به نشونهٔ اینکه عزاداریم و برای شهدامون شامغریبان گرفتیم. به نظر میرسه آکسیون خیلی خوبیست و مداومتش خیلی خوبه؛ به خصوص اینکه مسئله الان فقط شهدای ما نیست، مفقودینمون هم هست. زندانیهایی هست، از خانمها مثلاً «شادی صدر» رو که نشون کرده بودند، در نمازجمعه شکار کردند و دستگیر کردند؛ بابت اذیتی که ممکنه بکنندش همه نگران هستند.
این همبستگی که از جانب ملت ابراز بشه، این پیوستن به مادران، هم اونها رو دلگرم میکنه و تسلیت میده، هم عرق شرم رو بر پیشونی سرکوبگرها بیشتر مینشونه و وجدان اونها رو معذبتر میکنه و هم اینکه مقطعیست که همبستگی بیشتر، یکپارچگی بیشتر و مشارکت بیشتر رو نشون میده. به هر حال این آکسیونیست که به راه افتاده و خواهش من هم این است که هر کس که میتونه، هفت تا هشت بعدازظهر، پارک ملت، پارک لاله، پارک شهر بره؛ با لباس سیاه و گل، اگر حالا با لباس سیاه هم میترسه، همینطوری هم بره شرکت بکنه، کمک کرده. تا پارکهای بیشتری هم که اعلام بشه خدمت شما خواهم گفت. همینطور هم درخواست مادران عزادار این است که در شهرستانها هم این اتفاق بیفته.
کار دیگه این است که گشودن جبهههای جدید جلوی صدا و سیما، بهخصوص جلوی دادستانی انقلاب در چهارراه معلم در تهران و یا در شهرستانها جلوی دادگاه انقلاب، تجمع برای زندانیها و یا جلوی وزارت کشور (چون شایعاتی هم هست که در زیرزمین وزارت کشور هم پاره زندانیها رو ممکنه موقتاً نگه داشته باشند) و جلوی پزشکی قانونی که پشت پارک شهره و کنار شهرداری تهران هست، اونجا کمیتهٔ مادران مفقودین شکل گرفته و قراره که تجمع بکنند. اینها نقاطیست که به نظر من اولویت خوبی داره الان که اگر تجمعاتی روزانه باشه و میشه که به این آکسیونها هم اضافه شد.
عرضم رو تموم بکنم و تا فردا شما رو به خدا میسپارم؛ به امید پیروزی؛ شاد و سرافراز و موفق باشید.
No comments:
Post a Comment